مقدمه : تا قبل از این گمان می رفت بحران بی شوهری و کمبود داماد! مربوط به یک دهه اخیر است .اما این مطلب به ما ثابت می کند سابقه و قدمت بی شوهری و کمبود داماد به سالهای قبل از انقلاب می رسد .
یک بررسی اجتماعی و علمی در باره زنان بی شوهر
بعد از بحران نفت ،بحران جهانی ازدواج ( قسمت اول )
میلیون ها زن در ایران و همه کشورهای جهان ،در بدر ،در جستجوی شوهر میگردند ،اما کو شوهر ؟!..راستی چرا شوهرها کمیاب شده اند
« ژاله » یک دختر تهرانی سی ساله است .زیبا است و گیسوان و چشمانی به رنگ شب دارد .مجرد است وبی شوهر ،ودر یک شرکت تجارتی بزرگ با سمت سکرتر کار می کند .از او می پرسیم :
« شما با این همه زیبایی ،چطور تابحال ازدواج نکرده اید »
میگوید : « من خیلی دلم میخواهد ازدواج کنم ،اما مردانی که من می شناسم یا برایم قابل توجه نیستند ،یا اینکه زن و بچه دارند .همه مردانی که دوست و همکار من بوده اند ازدواج کرده اند ومن تقریبا هیچکدام از آنها را دیگر نمی بینم .وانگهی ،بهرحال گرفتار خانواده خود هستند و کمتر کسی از میان آنها مرا به خانه اش دعوت میکند . بهمین دلیل فرصت آشنایی با مردان تازه نیز هر روز برایم کمتر می شود ،یعنی شانس پیداکردن شوهر ...کمتر می گردد »
« ژاله » اعتراف می کند که گاهی از تنهایی کلافه می شود وبه یک « دیسکو تک » ، کافه تریا ، یا یک پارتی می رود .اما میگوید : « مردانی که در چنین جاهایی رفت و آمد دارند ،بیشتر بدنبال ماجراهای عاشقانه ،یا حتی سوء استفاده از وجود زنها هستند ،نه ازدواج و تشکیل خانواده ... » .
همچنین زاله می گوید که از یازده ماه پیش در برخی از مجلات اگهی ازدواج چاپ کرده ،اما هنوز هم مرد ایده ال خود را نیافته است ..درهمین ایران خودمان ،هزاران دختر مثل ژاله در سی سالگی و حتی در سنین بالاتر ،هنوز هم بی شوهر مانده اند .اما وضع در کشورهای دیگر خیلی بدتر است .در فرانسه امروز بیش از پنج میلیون زن بیست و پنج به بالا مجرد زندگی می کنند و همان درد ژاله را دارند .در واقع تقریبا نصف زنان فرانسه بی مرد زندگی می کنند .یعنی یا اصلا شوهر نکرده اند ،یا از شوهر خود جدا شده اند ، ویا شوهرشان مرده و بیوه شده اند .
راستی زنان بی شوهر برای اینکه تغییری در زندگی خود پدید آورند ،چه می کنند ؟ وآیا اصلا خواستار این تغییر هستند ؟
برای پاسخ دادن بدین پرسش ها ،ما با گروهی از روانکاوان ،متخصص زنان ،استادان دانشگاه و بسیاری از زنان مجرد (از هر طبقه و سن و سالی ) به گفتگو نشستیم .روانکاوان به ما گفتند :« در میان زنان مجرد ،تعداد کسانی که از تنهایی و تجرد خود احساس خوشبختی می کنند ،بسیار اندک است . اکثریت زنان مجرد بیشتر از تنهایی و خلا ء عاطفی رنج می برند .تقریبا همه شان معتقدند که بی شوهر بودن – دست کم در جامعه ما – سرنوشتی دلپذیر و آرزو کردنی نیست .بسیاری از زنان تاکید می کنند که در جامعه ما در مورد زنان مجرد ،تبعیض های فراوانی وجود دارد ...،»
و حق هم با آنهاست ...تصادفی نیست که برخی جامعه شناسان تمدن امروزی را « تمدن ازدواج و خانواده » لقب داده اند .در واقع نه تنها در ایران ،بلکه تقریبا در همه کشورها قوانین و سنت ها چنانند که به افراد متاهل امتیاز زیادی میدهند وحال آنکه امتیازهایی را از اشخاص مجرد دریغ می کنند .جامعه در باره زنان بی شوهر نظر خوشی ندارد و به آنها به چشم « بزگر گله » می نگرد . صریح تر بگوییم : جامعه زنان مجرد را به نوعی « تبعید محرمانه » محکوم کرده است .این وضع مخصوصا در برخی از طبقات سنتی جامعه آشکارا دیده می شود .در میان این طبقات ، زن بطور سنتی کسی است که همه زندگی خود را وقف کودکان و شوهرش می کند و در واقع « وابسته و دنباله » شوهر خویش است .چنانکه گویی به عنوان یک انسان مستقل وجود خارجی ندارد . اورا خانم دکتر ، خانم مهندس ،خانم شهردار میخوانند و اگر روزی از شوهرش جدا شود ،یا خدانکرده ناگهان شوهرش را از دست بدهد ،بلافاصله دایره روابطش با دیگران تنگ تر می شود و نام او در لیست بسیاری از مهمانی ها خط میخورد .
خانم « مهرانگیز » 29 سال بیشتر ندارد ،اما متاسفانه شوهرش را که پزشک بوده ،در یک تصادف اتومبیل از دست داده است .او دبیر است و نیازی به پول ندارد ،اما از تنهایی سخت مینالد .خودش با طنز تلخی می گوید : « وقتی یکی از دوستان یا همکاران زن من ، مثلا یک مهمانی شام ترتیب میدهد ، احتمالا با خودش می گوید مهرانگیز را هم دعوت کنیم ،طفلکی خیلی تنها است اما بلا فاصله از خودش می پرسد ، خوب ، سرمیز شام اورا نزد کدامیک از مهمانان مرد بنشانیم ؟ وبه احتمال نود درصد ،به این نتیجه میرسد که ،خوب ،مهرانگیز را دفعه بعد دعوت می کنیم !.به این ترتیب من بتدریج بسیاری از دوستان سابقم را از دست داده ام و فقط با مردان معدودی معاشرت دارم که بعد از مرگ شوهرم با آنان آشنا شده ام و تقریبا همه آنها زن دارند »
زنان شوهردار از زنان مجرد میترسند !
البته اکثریت زنان و مردان مجرد را کسانی تشکیل میدهند که یا از همسرشان جدا شده اند و یا او را از دست داده اند . از نظر جامعه شناسان ،زن یا مرد مجرد واقعی کسی است که در پنجاه سالگی هنوز یکبار هم از دواج نکرده است وبا این تعریف همه « زنان تنها » را نمی توان « زنان مجرد » خواند . برعکس آنچه گروهی می پندارند در کشورهای اروپائی تعداد مجردهای واقعی یعنی کسانی که به پنجاه سالگی رسیده اند اما هنوز ازدواج نکرده اند – رو به کاهش است ( در کشور ما چطور ؟).در اروپا ، در قرن نوزدهم تمایل به فرار از ازدواج نسبتا زیاد بود ،ولی بنظر می رسد که در دوران ما ، اکثریت مردم ازدواج را پذیرفته اند .مثلا در فرانسه تنها 5 درصد زنان و مردان « مجرد واقعی » هستند و البته تعداد مردها کمی بیشتر است ...
پایان قسمت اول
مجله زن روز / شماره 669 / اسفند ماه 1356
یک بررسی اجتماعی و علمی در باره زنان بی شوهر
بعد از بحران نفت ،بحران جهانی ازدواج ( قسمت اول )
میلیون ها زن در ایران و همه کشورهای جهان ،در بدر ،در جستجوی شوهر میگردند ،اما کو شوهر ؟!..راستی چرا شوهرها کمیاب شده اند
« ژاله » یک دختر تهرانی سی ساله است .زیبا است و گیسوان و چشمانی به رنگ شب دارد .مجرد است وبی شوهر ،ودر یک شرکت تجارتی بزرگ با سمت سکرتر کار می کند .از او می پرسیم :
« شما با این همه زیبایی ،چطور تابحال ازدواج نکرده اید »
میگوید : « من خیلی دلم میخواهد ازدواج کنم ،اما مردانی که من می شناسم یا برایم قابل توجه نیستند ،یا اینکه زن و بچه دارند .همه مردانی که دوست و همکار من بوده اند ازدواج کرده اند ومن تقریبا هیچکدام از آنها را دیگر نمی بینم .وانگهی ،بهرحال گرفتار خانواده خود هستند و کمتر کسی از میان آنها مرا به خانه اش دعوت میکند . بهمین دلیل فرصت آشنایی با مردان تازه نیز هر روز برایم کمتر می شود ،یعنی شانس پیداکردن شوهر ...کمتر می گردد »
« ژاله » اعتراف می کند که گاهی از تنهایی کلافه می شود وبه یک « دیسکو تک » ، کافه تریا ، یا یک پارتی می رود .اما میگوید : « مردانی که در چنین جاهایی رفت و آمد دارند ،بیشتر بدنبال ماجراهای عاشقانه ،یا حتی سوء استفاده از وجود زنها هستند ،نه ازدواج و تشکیل خانواده ... » .
همچنین زاله می گوید که از یازده ماه پیش در برخی از مجلات اگهی ازدواج چاپ کرده ،اما هنوز هم مرد ایده ال خود را نیافته است ..درهمین ایران خودمان ،هزاران دختر مثل ژاله در سی سالگی و حتی در سنین بالاتر ،هنوز هم بی شوهر مانده اند .اما وضع در کشورهای دیگر خیلی بدتر است .در فرانسه امروز بیش از پنج میلیون زن بیست و پنج به بالا مجرد زندگی می کنند و همان درد ژاله را دارند .در واقع تقریبا نصف زنان فرانسه بی مرد زندگی می کنند .یعنی یا اصلا شوهر نکرده اند ،یا از شوهر خود جدا شده اند ، ویا شوهرشان مرده و بیوه شده اند .
راستی زنان بی شوهر برای اینکه تغییری در زندگی خود پدید آورند ،چه می کنند ؟ وآیا اصلا خواستار این تغییر هستند ؟
برای پاسخ دادن بدین پرسش ها ،ما با گروهی از روانکاوان ،متخصص زنان ،استادان دانشگاه و بسیاری از زنان مجرد (از هر طبقه و سن و سالی ) به گفتگو نشستیم .روانکاوان به ما گفتند :« در میان زنان مجرد ،تعداد کسانی که از تنهایی و تجرد خود احساس خوشبختی می کنند ،بسیار اندک است . اکثریت زنان مجرد بیشتر از تنهایی و خلا ء عاطفی رنج می برند .تقریبا همه شان معتقدند که بی شوهر بودن – دست کم در جامعه ما – سرنوشتی دلپذیر و آرزو کردنی نیست .بسیاری از زنان تاکید می کنند که در جامعه ما در مورد زنان مجرد ،تبعیض های فراوانی وجود دارد ...،»
و حق هم با آنهاست ...تصادفی نیست که برخی جامعه شناسان تمدن امروزی را « تمدن ازدواج و خانواده » لقب داده اند .در واقع نه تنها در ایران ،بلکه تقریبا در همه کشورها قوانین و سنت ها چنانند که به افراد متاهل امتیاز زیادی میدهند وحال آنکه امتیازهایی را از اشخاص مجرد دریغ می کنند .جامعه در باره زنان بی شوهر نظر خوشی ندارد و به آنها به چشم « بزگر گله » می نگرد . صریح تر بگوییم : جامعه زنان مجرد را به نوعی « تبعید محرمانه » محکوم کرده است .این وضع مخصوصا در برخی از طبقات سنتی جامعه آشکارا دیده می شود .در میان این طبقات ، زن بطور سنتی کسی است که همه زندگی خود را وقف کودکان و شوهرش می کند و در واقع « وابسته و دنباله » شوهر خویش است .چنانکه گویی به عنوان یک انسان مستقل وجود خارجی ندارد . اورا خانم دکتر ، خانم مهندس ،خانم شهردار میخوانند و اگر روزی از شوهرش جدا شود ،یا خدانکرده ناگهان شوهرش را از دست بدهد ،بلافاصله دایره روابطش با دیگران تنگ تر می شود و نام او در لیست بسیاری از مهمانی ها خط میخورد .
خانم « مهرانگیز » 29 سال بیشتر ندارد ،اما متاسفانه شوهرش را که پزشک بوده ،در یک تصادف اتومبیل از دست داده است .او دبیر است و نیازی به پول ندارد ،اما از تنهایی سخت مینالد .خودش با طنز تلخی می گوید : « وقتی یکی از دوستان یا همکاران زن من ، مثلا یک مهمانی شام ترتیب میدهد ، احتمالا با خودش می گوید مهرانگیز را هم دعوت کنیم ،طفلکی خیلی تنها است اما بلا فاصله از خودش می پرسد ، خوب ، سرمیز شام اورا نزد کدامیک از مهمانان مرد بنشانیم ؟ وبه احتمال نود درصد ،به این نتیجه میرسد که ،خوب ،مهرانگیز را دفعه بعد دعوت می کنیم !.به این ترتیب من بتدریج بسیاری از دوستان سابقم را از دست داده ام و فقط با مردان معدودی معاشرت دارم که بعد از مرگ شوهرم با آنان آشنا شده ام و تقریبا همه آنها زن دارند »
زنان شوهردار از زنان مجرد میترسند !
البته اکثریت زنان و مردان مجرد را کسانی تشکیل میدهند که یا از همسرشان جدا شده اند و یا او را از دست داده اند . از نظر جامعه شناسان ،زن یا مرد مجرد واقعی کسی است که در پنجاه سالگی هنوز یکبار هم از دواج نکرده است وبا این تعریف همه « زنان تنها » را نمی توان « زنان مجرد » خواند . برعکس آنچه گروهی می پندارند در کشورهای اروپائی تعداد مجردهای واقعی یعنی کسانی که به پنجاه سالگی رسیده اند اما هنوز ازدواج نکرده اند – رو به کاهش است ( در کشور ما چطور ؟).در اروپا ، در قرن نوزدهم تمایل به فرار از ازدواج نسبتا زیاد بود ،ولی بنظر می رسد که در دوران ما ، اکثریت مردم ازدواج را پذیرفته اند .مثلا در فرانسه تنها 5 درصد زنان و مردان « مجرد واقعی » هستند و البته تعداد مردها کمی بیشتر است ...
پایان قسمت اول
مجله زن روز / شماره 669 / اسفند ماه 1356
No comments:
Post a Comment