ماشين پرنده
داستان از اين قرار بود كه ...
آدم نادرستي به نام Dick Dastardly، كه خودش هم خلبان بود، ميخواست با كمك سگش، يعني Muttley، و چند نفر ديگه، كبوتر نامهبر ارتش امريكا رو كه حامل پيام سري بسيار مهمي بود توي هوا بگيره و نامه رو به چنگ بياره. هر بار هم چند جور نقشه ميكشيدند و ماشينهاي پرنده جورواجور ميساختند كه تعقيبش كنن ولي با زرنگي كبوتره نقشهشون شكست ميخورد و ماشينشون داغون ميشد.
جالب اينجا بود كه هر بار كه شكست ميخوردن، دوبلور Dick ميگفت: "لعنت، لعنت، دوبار لعنت!".
نميدونم اصلش چي بود. بعد هم سگه حسابي پوزخند ميزد.
شعر و آهنگ اين كارتون هم به نام Stop The Pigeon، كه از ساختههاي خود William Hanna و Joseph
Barberaست، بين كارتونهاي كلاسيك خيلي معروفه:
Stop That Pigeon
----------------------------
Muttley, you snickering, floppy eared hound.
When courage is needed, you're never around.
Those medals you wear on your moth-eaten chest
Should be there for bungling at which you are best.
So, stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Howwww!
Nab him
Jab him
Tab him
Grab him
Stop that pigeon now.
You, Zilly, stop sneaking, it's not worth the chance.
For you'll be returned by the seat of your pants.
And Clunk, you invent me a thingamabob
That catches that pigeon or I lose my job.
So, stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Stop that pigeon
Howwww!
Nab him
Jab him
Tab him
Grab him
Stop that pigeon now
No comments:
Post a Comment