Showing posts with label کارتون. Show all posts
Showing posts with label کارتون. Show all posts

Tuesday, September 24, 2013

بوچ كسيدي Butch Cassidy

بوچ كسيدي Butch Cassidy




سلام،
بوچ كسيدي و ساندنس كيدز كه داستانش هيچ ربطي به فيلم سينمايي معروفي به همين نام نداشت، يكي از مجموعه‌هاي كارتوني توليد Hanna-Barbera Productions بود كه پخش اون از سال 1973 در تلويزيون NBC امريكا شروع شده بود و يكي دو سال بعد هم با دوبله‌اي بسيار زيبا به برنامه كودك تلويزيون خودمون رسيده بود.
 
شخصيت‌هاي اصلي اين كارتون يعني بوچ كسيدي، مري‌لي، استفاني، والي و سگش، الويس بودند كه به اتفاق هم يك گروه موسيقي رو تشكيل مي‌دادند و خيلي هم بين جوون‌ها محبوب بودند ولي در پوشش اجراي موسيقي كارآگاه‌بازي هم درمي‌آوردند و نقشه‌هاي تبه‌كاران رو نقش بر آب مي‌كردند.
اون‌ها در واقع از طريق بي‌سيمي كه داخل انگشتر بوچ كسيدي جاسازي شده بود با يك سوپركامپيوتر به نام آقاي سوكراتس در تماس بودند و از اون دستور مي‌گرفتند.


تپل مپلي (H. R Pufnstuf)

تپل مپلي (H. R Pufnstuf)



سلام
يكي از دوستان در بخش نظرات نشاني‌هاي يكي از سريال‌هاي خارجي برنامه كودك تلويزيون قبل از انقلاب رو داده بود و گفته بود كه نام سريال رو يادش نيست. من هم با نشاني‌هايي كه ايشون داده بود گفتم كه نام سريال توي ايران تُپل مُپُلي بود و سعي مي‌كنم پيداش كنم. سرانجام جستجوها نتيجه داد و نام اصلي سريال رو پيدا كردم ...!
 

تپل مپلي (H. R Pufnstuf)



سريال امريكايي H. R Pufnstuf رو برادران Sid & Marty Kroft در سال 1969 براي رده سني كودك و نوجوان ساختند و از همان سال هم با موفقيت فراوان در برنامه ويژه شنبه صبح‌هاي شبكه تلويزيوني NBC به نمايش درآمد.
زمينه اصلي داستان به اين صورت است كه پسربچه 11 ساله‌اي به اسم جيمي ني‌لبكي دارد كه سحرآميز است، يعني جان دارد و حرف مي‌زند، و جادوگر بدجنسي هم به نام ويچي‌پو (Witchiepoo) مي‌خواهد هرطور شده ني‌ليك را از چنگ او درآورد. تا اين‌كه جيمي موقع گشت و گذار كنار دريا به قايق عجيبي برمي‌خورد و بدون اين‌كه بداند قايق را همان جادوگر بدجنس سر راه او گذاشته، سوار مي‌شود و راه مي‌افتد. در بين راه ويچي‌پو قايق را غرق مي‌كند ولي ساكنان عجيب و غريب جزيره‌اي به نام Living Island كه همه چيز در آن زنده است و مثلا درخت‌ها حرف مي‌زنند و قورباغه‌ها آواز مي‌خوانند، به اتفاق شهردار جزيره كه اژدهاي آرام و مهرباني است به نام H. R Pufnstuf، همان تُپل مُپُلي، جيمي و ني‌لبك سحر‌آميز او را كه اسمش Freddy است، نجات مي‌دهند. از قضا، غاري كه همين شهردار در آن زندگي مي‌كند تنها مكاني است كه جادوهاي Witchiepoo در آن بي‌اثر است!

اين را هم بگويم كه برادران كرافت متهم هستند به اين‌كه در زمان ساخت اين سريال و يكي-دو سريال ديگر به‌شدت متاثر از مواد مخدر، به‌ويژه ماري‌جوانا، بوده‌اند و اين موضوع در ساخت فضايي تا اين اندازه تخيلي و فانتزي و حتي انتخاب نام مجموعه و شباهت ظاهري شخصيت pufnstuf با بدن سبز و موهاي قرمز شبيه جوانه يا غنچه گياه شاهدانه و قسمتي از شعر تيتراژ ابتدايي آن مؤثر بوده است.
در مورد نام مجموعه (H. R. Pufnstuf) هم گفته‌اند كه H.R. مخفف Hand Rolled بوده و Pufnstuf هم كنايه از Puffing stuff يا همان سيگارماري‌جوانا بوده است.
هنوز هم بعد از گذشت 40 سال، در هر مصاحبه يا ميهماني رسمي يا خودماني سوالاتي راجع به شايعات مطرح شده از آنها مي‌پرسند و آنها هم همچنان با زيركي پاسخ منفي مي‌دهند!
اين سريال اوايل دهه پنجاه از تلويزيون خودمان پخش مي‌شد.

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

ماجراهاي روپرت The Adventures of Rupert Bear

ماجراهاي روپرت The Adventures of Rupert Bear




كارمون رو با يكي از قديمي‌ترين شخصيت‌هاي كارتوني يا بهتره بگيم عروسكي آغاز مي‌كنيم.
بچه خرسي به نام روپرت (Rupert Bear) همراه با پدر، مادر و دوستانش.
داستان‌هاي مصور روپرت اولين بار در سال 1930 توسط هنرمند انگليسي Mary Tourtel در نشريه ديلي اكسپرس براي كودكان به چاپ رسيده و ادامه داشته تا اين‌كه در سال 1971 به شكل مجموعه تلويزيوني عروسكي در 100 قسمت 10 دقيقه‌اي وارد تلويزيون مي‌شه و تا سال 1974 ادامه پيدا مي‌كنه. روپرت در سال 1985 دوباره به تلويزيون برمي‌گرده اما اين بار در 36 قسمت به شكل نقاشي‌هاي ثابت همراه با صداي قصه‌گو. و سرانجام در سال 1991 روپرت در شكل و شمايل كارتون به تلويزيون برمي‌گرده. در سال 2006 سري جديد كارتون روپرت آغاز مي‌شه و هنوز هم در امريكا و استراليا پخش مي‌شه.
اما منظور ما همون مجموعه عروسكي روپرت است كه در دهه 1350 در برنامه كودك تلويزيون خودمون پخش مي‌شد.
يكي از نقاط قوت مجموعه تلويزيوني روپرت موسيقي اونه كه در ابتدا و انتهاي هر قسمت با صداي خاطره‌انگيز Jackie Lee پخش مي شد.
نكته جالب هم اين كه در سال 1985 فيلم كوتاهي ساخته مي‌شه به نام "روپرت و آواز قورباغه" و
در اون آهنگي اجرا مي‌شه به نام "We All Stand Together" توسط گروه Wings و صداي ماندگار پل مك‌كارتني. اين آهنگ از ساخته‌هاي پل مك‌كارتني است و تنظيم كننده اون هم جرج مارتين تهيه كننده آثار Beatles بوده.
فايل تصويري تيتراژ ابتدا و انتهاي ماجراهاي روپرت




اين هم فايل تصويري اجراي زنده خانم Jackie Lee، خواننده ترانه




اين هم متن آهنگ روپرت:


There's a little bear
Like you've never seen before
Who's a lot of fun
Children everywhere
Grow to love him more and more
He's the number one
There's a million stories to be told
Of the things that he's done
And he's gonna share them all with you
So come along

Chorus:

Oh Rupert, Rupert the Bear
Everyone sing his name
Rupert, Rupert the Bear
Everyone come and join
In all of his games
There is Badger Bill
Lily Tiger-Lily too
And a whole lot more
They are Rupert's friends
And they're waiting here for you
So unlock the door
There's a magic land not far away
And they call it Nutwood
Where you'll meet a little teddy bear
If you are good

Chorus

Chorus
 

ماجراهاي هاكلبري فين







يادش به‌خير!

ماجراهاي هاكلبري فين يكي از سريال‌هايي بود كه من واقعا عاشقش بودم. رفتم كتاب تام ساير و هاك‌فين رو هم خريدم. يادمه كتاب‌ رو شبي 5-6 صفحه بيشتر نمي‌خوندم كه ديرتر تموم بشه!
هنوز هم كتاب تام ساير رو دارم.
اين سريال ادغام انيميشن و فيلم بود و در قسمت‌هاي سي دقيقه‌اي تهيه شده بود

و از محصولات Hanna-Barbera Productions بوده (1968).

اين هم تيتراژ ابتداي فيلم كه ترانه قشنگي هم روش گذاشته‌ بودند و شرح مختصري (فلش بك) است از
ماجرايي كه در گورستان براي هاك‌فين، تام ساير و بكي تاچر اتفاق افتاده و جو سرخ پوسته
مي‌خواسته اون‌ها رو به‌خاطر شهادت در دادگاه و سرانجام محكوميت او به جرم قتل دكتر رابينسون
به سزاي عمل‌شون برسونه (بعد از انقلاب ديگه در راستاي حمايت از سرخ‌پوستان مظلوم امريكا،
توي كارتون هاك‌فين نگفتند جو سرخ‌پوسته، گفتند اينجون جو!)
اين 3-4 دقيقه تیتراژ ابتدای داستان واقعا ديدنيه:




دانلود تیتراژ ابتدای ماجراهای هاکلبری فین

لینک کمکی

 

ماشين پرنده

ماشين پرنده




كارتوني داشتيم به نام ماشين پرنده كه نامش در اصل Dastardly and Muttley in Their Flying Machines بود و محصول سال 1969 Hanna-Barbera Productions براي تلويزيون CBS.
داستان از اين قرار بود كه ...
آدم نادرستي به نام Dick Dastardly، كه خودش هم خلبان بود، مي‌خواست با كمك سگش، يعني Muttley، و چند نفر ديگه، كبوتر نامه‌بر ارتش امريكا رو كه حامل پيام سري بسيار مهمي بود توي هوا بگيره و نامه رو به چنگ بياره. هر بار هم چند جور نقشه مي‌كشيدند و ماشين‌هاي پرنده جورواجور مي‌ساختند كه تعقيبش كنن ولي با زرنگي كبوتره نقشه‌شون شكست مي‌خورد و ماشين‌شون داغون مي‌شد.
جالب اينجا بود كه هر بار كه شكست مي‌خوردن، دوبلور Dick مي‌گفت: "لعنت، لعنت، دوبار لعنت!".
نمي‌دونم اصلش چي بود. بعد هم سگه حسابي پوزخند مي‌زد.



شعر و آهنگ اين كارتون هم به نام Stop The Pigeon، كه از ساخته‌هاي خود William Hanna و Joseph Barberaست، بين كارتون‌هاي كلاسيك خيلي معروفه:

Stop That Pigeon
----------------------------

Muttley, you snickering, floppy eared hound.

When courage is needed, you're never around.

Those medals you wear on your moth-eaten chest

Should be there for bungling at which you are best.



So, stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Howwww!



Nab him

Jab him

Tab him

Grab him

Stop that pigeon now.



You, Zilly, stop sneaking, it's not worth the chance.

For you'll be returned by the seat of your pants.

And Clunk, you invent me a thingamabob

That catches that pigeon or I lose my job.


So, stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Stop that pigeon

Howwww!


Nab him

Jab him

Tab him

Grab him

Stop that pigeon now
 

كيمبا

كيمبا



سلطان جنگل (Jungle Emperor) كه در امريكا به نام كيمبا شير سفيد (Kimba The White Lion) معروف بوده نخستين انيمه رنگي بوده كه ژاپني‌ها در سال 1965، بر اساس مجموعه داستان‌هاي مصوري به همين نام، ساخته بوده‌اند. اين كارتون بسيار معروف در خيلي از كشورها، از جمله امريكا، استراليا، فرانسه، ايتاليا، اسپانيا، آلمان، هلند و كشورهاي خاورميانه از تلويزيون پخش شده و در ايران هم به همين نام كيمبا معروف بود. زمينه اصلي داستان كيمبا به اين شكل بود كه ...
 

كيمبا

... همزمان با دست‌اندازي انسان به محيط زيست حيوانات وحشي در افريقا، شير سفيدي به نام پانجا كه سلطان جنگل بوده، پناه‌گاه امني براي حيوانات جنگل ساخته بوده و با شكار حيوانات اهلي روستاهاي اطراف غذاي آنها رو تامين مي‌كرده. تا اين‌كه روستائيان با استخدام يك شكارچي حرفه‌اي اليزا (Eliza) همسر پانجا رو با استفاده از صداي ضبط شده پانجا به دام مي‌اندازند و سرانجام پانجا رو از پا درميارن و اليزا رو كه باردار هم بوده سوار كشتي مي‌كنن تا به باغ‌وحش ببرند. در بين راه كيمبا (لئو -Leo- در نسخه ژاپني) به دنيا مياد. در همين اثنا، توفان سختي در مي‌گيره و اليزا توله تازه به دنيا آمده خودش رو از لاي ميله‌هاي قفس رد مي‌كنه و به اين ترتيب جون كيمبا رو نجات مي‌ده ولي كشتي با تمام سرنشينانش غرق مي‌شه. خلاصه ماهي‌ها به كيمبا كه نااميد شده بوده شنا كردن ياد مي‌دن و ستاره‌ها هم توي آسمون چهره مادرش رو ترسيم مي‌كنن و همين به او انگيزه مي‌ده تا براي زنده موندن تلاش كنه و با راهنمايي پروانه‌ها به خشكي برسه.
توي خشكي هم چند تا آدم خوش‌قلب او رو پيدا مي‌كنن و تر و خشكش مي‌كنن تا كمي جون بگيره. به اين ترتيب، كيمبا يا لئو با صفات خوب آدم‌ها هم آشنا مي‌شه. از اينجا به بعد كيمبا كه توله شير سفيد و بامزه‌اي شده به محيط وحش برمي گرده و همين‌طور كه بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شه ياد مي‌گيره كه فقط ارتباط و درك متقابل ميان انسان‌ها و حيوانات است كه صلح و آرامش واقعي رو به ارمغان مياره. او سعي مي‌كنه راه پدرش رو ادامه بده.

خيلي‌ها معتقدند كه شباهت‌هاي زيادي بين دو كارتون كيمبا و شيرشاه از نظر تم اصلي داستان، شخصيت‌ها و لوكيشن‌ها وجود داره كه غيرقابل انكاره. خدا مي‌دونه! دانلود تيتراژ كارتون زيبا و خاطره‌انگيز كيمبا

امتیاز بدهید