Sunday, October 12, 2008


شاید هر روز نام چند محله تهران را بشنویم بی آنکه بدانیم چرا به این نامها معروف شده اند. با استفاده از منابعی چون کتاب اول و ویکی پدیا و دیگر منابع در وب اطلاعاتی درباره نام برخی محله‌های تهران اطلاعاتی گردآورده ام که در ادامه می خوانید.
سید خندانسید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی‌های او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است.فرمانیه در گذشته املاک زمینهای این منطقه متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است.فرحزاداین منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.شهرک غربدلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجیها بوده است.آجودانیهآجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا میکند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.اقدسیهنام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمینهای آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.جمارانزمینهای جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند که در کوههای این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامیده‌اند.پل رومیپل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌.جوادیه (در جنوب تهران)بسیاری از زمینهای جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است.داودیه (بین میرداماد و ظفر)میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌. درکهاگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی «درگ» نامیده می شده است دانسته اند.دزاشیب (در نزدیکی تجریش)روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام « آشِب » وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو میگفتند.زرگندهاحتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است.قلهککلمه قلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن( قله- هک) گفته شده است‌.کامرانیهزمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین‌ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید. محمودیه ( بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک)در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه میگفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.نیاوراننام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از "نیا" (حد، عظمت و قدرت‌) ؛"ور" (صاحب‌) و "ان‌" علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌.ونکنام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) به نام درخت و حرف (ک)که به صورت صفت ظاهر می‌شود.یوسف آبادمنطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید. پل چوبی قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است..شمیراننظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و « ران » به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است.همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند که‌ یکی از نه ولایت ری را شمع ایران میگفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.گیشانام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) میباشد.منیریه (در جنوب ولیعصر)منیریه در زمان قاجار یکی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب‌منصبان قاجر، به نام منیر گرفته شده‌است.

Monday, August 4, 2008

بابا پستچی و مجریان برنامه کودک رادیو / سال 1352

بابا پستچی و مجریان برنامه کودک رادیو / سال 1352




Saturday, August 2, 2008

زندگی نامه پرنسس ثریا


زندگی نامه پرنسس ثریا
ثـریّا دخـتر خلیل اسفندیاری و اوا کارل که آلمانی تبار بود، در اول تـیرمـاه ۱۳۱۱ در اصفهان متولد شد. سپس به اصفهان رفت. او یک برادر کوچکتر به نام بیژن داشت. ثریا تا هشت ماهگی در ایران بود و پس از آن خانواده‌اش او را با خود بـه برلین بـردند. وی کودکـی را در برلـین گذراند و در پاییز ۱۳۱۶ به اتفاق خانواده‌اش به ایران بازگشـت. در اصـفهان وارد مـدرسه آلمانی های مقـیم اصفهان شد و زبان فارسی را نزد معلم خصـوصـی فرا گرفت. تا ۱۳۲۰ ثـریا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. ولی پس از اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم مدارس آلمانی ها تعطیـل شـد. او در ۱۳۲۳ وارد مـدرسه مُبـلغ(میسیونر)های انگلیسی شد و تا پانزده سالگی در این مدرسه به تحصیلاتش ادامه داد. تا اینکه در ۱۳۲۶ به همراه خانواده‌اش به سویس رفت. در آنجا زبان فرانسه آموخت و انگلیسی را نیز بعدها در مؤسسه‌ای در لندن تکمیل کرد.
انتخاب ثریا برای همسری محمد رضا شاه به وسیله خواهر بزرگتر شاه یعنی پرنسس شمس انجام گرفت و در یک مجلس مهمانی در سفارت ایران در لندن، که ثریا هم دعوت شده بود، در همان نظر اول او را پسندید و مسئله را با پدر ثریا در میان می‌گذارد و ثریا با آمادگی قبلی برای روبرو شدن با شاه به تهران می‌آید. ثریا در خاطرات خود می‌نویسد که بزرگترین آرزوی او پیش از اینکه ملکه‌ی ایران بشود، هنر پیشگی سینما بوده و پیش از اینکه برای اولین دیدار با شاه به کاخ سلطنتی برود با پدرش شرط کرده بود که اگر شاه او را نپسندید یا او از شاه خوشش نیامد، او را به هالیوود بفرستد. ولی شاه هم مثل خواهرش در اولین نظر او را پسندید و ثریا هم تمایل به این ازدواج پیدا کرد و مراسم نامزدی آنها روز ۶ دی ۱۳۲۹ در نظر گرفته شد. و امیدواری آنها این بود که مراسم ازدواج به زودی برگزار شود، ولی ثریا ناگهان دچار بیماری حصبه شد و روز به روز هم بیماریش شدت یافت و همه را دچار نگرانی کرد. ناگزیر انجام ازدواج به تعویق افتاد. پس از طی دوران نقاهت، تشریفات عقد و ازدواج در نهایت سادگی در ۲۳ بهمن برگزار شد. بعد از چند سـال مـوضـوع بچـه‌دار شـدن آنهـا بسیار جـدی در دربار مطـرح شد و ملکه مادر مرتبـاً این مطـلب را با پسـرش در میـان می‌گذاشت. شاه در ماه مهر ۱۳۳۳ با ثریا به آمریکا رفت و در آنجا آزمایش‌های دقیق پزشکی انجام پذیرفت و در مورد او هیچ چیز غیر طبیعی دیده نشد و سرپرست هیات پزشکی اعلام کردند شما هر دو در کمال سلامت هستید و فقط باید صبر کنید. چند سال بعد نیز روزولت یک پزشک متخصص آمریکایی برای انجام آزمایش‌های لازم از ثریا، به تهران فرستاد. پزشک مذکور نیز هیچ دلیلی برای حامله نشدن ثریا نیافت.
شاه از ثریا خواست تا به سن مورتیز برود و روز ۲۴ بهمن ۱۳۳۶ با تشریفات رسمی تهران را ترک گفت و بعد از آن دیگر هیچ وقت به ایران باز نگشت. در روز ۲4 اسفند ۱۳۳۶ از وی جدا شد و طلاق او از طریق مجلس شورای ملی اعلام گردید. شاه نیز متنی به این عنوان تهیه کرد و با ابراز کمال تأسف وتألم و با تذکر اینکه ملکه ثریا پهلوی در تمام مدت همسری شاهنشاه از هیچ گونه خدمت و عطوفت و خیرخواهی نسبت به ملت ایران خودداری نفرموده و از هر حیث شایستگی مقام شامخ خود را داشته‌اند و در این مورد نیز با کمال علاقه و محبتی که فی‌مابین وجود دارد، آمادگی خود را برای قبول هر نوع تصمیمی که از طرف ذات شاهانه اتخاذ شود اعلام فرمودند. با اظهار نظر هیأت مشورتی، موافقت و با صرف نظر از احساسات شخصی خود در برابر مصالح عالیه مهمی تصمیم خویش را به جدایی اتخاذ فرمودند.
ثریا از آن پس با مقرری قابل توجهی که دربار ایران برای وی تعیین کرده بود، در فرانسه می‌زیست همچنین لقب پرنسس به وی اعطا شد و دارای گذرنامه سلطنتی بود. . او در فیلم "سه چهره‌ی یک زن" Les trois visages d'une femme در ۱۳۴۴ بازی می‌کند و با کارگردان ایتالیایی فیلم، فرانکو آشنا می‌شود.طبق مصاحبه BBC با وی بر خلاف شایعات هیچ گونه رابطه احساسی با کارگردان فیلم نداشته وتا پایان عمر همچنان عاشق شاه بوده رابطه او با محمد رضا شاه تا پایان عمر محمد رضا شاه ادامه داشته و رابط بین آن دو اردشیر زاهدی بوده. محمد رضا شاه از او به عنوان تنها عشق زندگیش در کتاب خاطراتش یاد کرده. مجله پاری ماچ او را زیبا ترین زن جهان در عصر خود معرفی کرد لقب او در کشور های اروپایی پرنسسی با چشمانی زمردین است
ثریا اسفندیاری در چهارم آبان ۱۳۸۰ در سن ۶۹ سالگی بر اثر سکته مغزی در پاریس درگذشت. مراسم تشیع جنازه‌ی وی در کلیسایی آمریکایی در پاریس برگذار شد. در این مراسم پرنسس آشرف پهلوی و شاهزاده غلام رضا پهلوی نیز حضور داشتند. ثریا را در قبرستانی درمونیخ آلمان دفن کردند. برادر کوچکترش بیژن نیز یک هفته پس از فوت ثریا درگذشت. وی گفته بود: "بعد از او، من کسی را ندارم که باهاش صحبت کنم." بعد از مرگ ثریا، به خاطر ثروت وی، چندین دختر ادعا کردند که فرزند ثریا هستند. اموال ملکه‌ی پیشین ایران در یک حراجی درپاریس، بیش از ۸/۳ میلیون دلار فروخته شد. فقط لباس عروسی‌اش ۱/۲ میلیون دلار قیمت داشت و حلقه ازدواج ملکه ثریا ۶ میلیون یورو فروخته شد حراج اموال پرنسس ثریا گرانترین حراج تاریخ فرانسه نام گذاری شد.

محمدرضا شاه پهلوی با شکار ببرش


محمدرضا شاه با شکار ببرش

الهه درگذشت و حالا مطلبی به بهانه درگذشت این هنرمند ارزنده

الهه می گوید :

دلکش و مرضیه و من پاسدار موسیقی ایران هستیم ،ولی نمی گذارند !!

چرا گیتی 35 ساله ،شماعی زاده 40 ساله و منوچهر 45 ساله را جزو جوانها بحساب می آورند و مارا جزو پیرها !


در دیداری که با ابهه دست داد ،چهره اش را گرفته و غمگین یافتیم .الهه که ترانه جدیدی بنام « نیایش » از ساخته های مهندس خرم را بتازگی اجرا کرده گفت من بیست سال است آواز می خوانم و عشق به خوانندگی مثل خون در رگهایم جریان دارد پس دوری گزیدن از دنیای موسیقی برایم غم انگیز و غیر ممکن است .اما علت اینکه مدتیست کمتر ترانه تازه ای اجرا کرده ام این است که آهنگسازان خوبی نظیر تجویدی ،یاحقی ،بدیعی ،بدلائلی دلسرد شده اند و فعلا کار آهنگسازی را کنار گذاشته اند . کار اهنگسازان دیگر را هم که می خوانیم یا از شعر آن و یا آهنگ آن ایراد می گیرند و آنرا بایگانی می کنند .بخصوص ترانه مسئله بغرنجی شده ،چون باید در چند کمیته تصویب شود و این کار ،شاعر و اهنگساز را دلسرد می کند و باعث می شود که ترانه و آهنگ تازه کمتر ساخته و پخش شود . کاش لاقل کسانی روی شعر و آهنگ ها
نظر میدادند که موسیقی دان یا شاعر برجسته ای بودند ولی اینطور نیست .عده ای با رد کردن کار آهنگسازان و ترانه سرایان خوب عقده هایشان را خالی می کنند چرا که هرگز خودشان نتوانسته اند کار خوبی در زمینه آهنگسازی یا ترانه سازی ارائه دهند .
مسئله دیگر این است که خوانندگان باصطلاح جوان به قدیمی ها حمله می کنند و آۀنها را پیر و از کار افتاده بحساب می آورند .
ام کلثوم در سن 80 سالگی برای عرب ها یک بت بود .چرا باید دلکش و مرضیه را که هنوز به سن و سال ام گلثوم نرسیده اند باز نشسته بحساب آورد ؟ اصولا در کار هنر مسئله سن و سال مطرح نیست . به عقیده من دلکش هنوز هم اگر دهن باز کند تمام این جوان ها را توی جیبش می گذارد . بنان و قوامی هم همینطور . از سوی دیگر کلمه جوان را دنبال اسم کسانی می گذارند که سنی از آنها گذشته . مثلا گیتی سی و پنج ساله و منوچهر جهل و پنج ساله و شماعی زاده چهل ساله را جزو جوانان هنرمند بحساب می آورند .!واقعا که خنده دار است . اینها و امثال اینها نه تنها جوان نیستند بلکه صدای خوبی هم ندارند . گوگوش و و رامش و لیلا فروهر و گروه خوانندگانی که از لحاظ سن جوان هستند نان شیک پوشی و حرکات خودو تبلیغاتی را که برای آنها می شود میخورند . یادم می آید آنوقت ها وقتی رادیو باز می کردند و مثلا دلکش ترانه ای می خواند و همه می گفتند : به ، به . چه صدای خوبی دارد .اما حالا وقتی مثلا ترانه « من و گنجشک های خونه » را رادیو پخش میکند همه می گویند : به به ،چه شعر قشنگی !
بله خوانندگان قدیمی صدا داشتند و آن چیزی که آن ها را به اوج می رساند صدای خوبشان بود و نه چیزهای دیگر .
مثلا خانم مهستی و هایده که هر کدام شبی 60 هزار تومان درآمد دارند با پول خود آهنگ های خوب را در انحصار خودشان در می آورند . من و مرضیه و دلکش و پوران که درآمد کاباره و درآمد های دیگر نداریم و از جیب می خوریم چطور می توانیم آهنگ و شعر خوب را به قیمت گزاف خریداری کنیم ؟ عده ای می گویند شما هم سابق در میهمانیها می خواندید .ولی مگر چند سال پیش بابت خواندن در میهمانی چقدر بمال پول میدادند ؟
سرانجام الهه در حالیکه بشدت عصبی شده است چند لحظه سکوت می کند و سپس می گوید : فقط دلگرمی من این است که نام مرضیه و دلکش در تاریخ موسیقی ایران خواهد ماند نه نام گیتی و گوگوش و منوچهر و لیلا فروهر و امثال آنها .
وادامه میدهد :
متاسفانه موسیقی سنتی ما دارد از بین میرود .عده ای می گویند ما جاز میخوانیم . موسیقس جاز را لوئی آرمسترانگ و شرلی بیسی اجرا کرده اند . ما ایرانی هستیم و باید اول موسیقی اصیل خودمان را دریابیم و به دنیا معرفی کنیم بعد دنبال خواندن این نوع آهنگ های غریبه برویم . وقتی هنوز تکلیف موسیقی سنتی ما معلوم نشده اصلا حق نداریم این آهنگهای عجیب و غریب را بگوش مردم برسانیم .
در مورد برنامه گلها الهه می گوید : گلها با مرگ پیرنیا مرد و خاموش شد .برنامه گلها سالهاست که دستخوش سکوت و سکون است و این مسئله گاه مرا به گریه می اندازد .چرا که برنامه گلها روزگاری نشان دهنده و رواج دهنده موسیقی و آواز های اصیل ایرانی بود و حالا چیزی بجز پخش ساز سلو و تکرار برنامه های قبلی نیست .سالهای سال باید بگذرد تا امثال تجویدی و یاحقی و بدیعی و دلکش و مرضیه متولد شود .افسوس که قدر این هنرمندان شناخته نشده و اینها بناچار به سکوت و خاموشی پناه برده اند .
الهه انگاه می گوید :
هنر چیزیست که نمی توان آن را با تبلیغ به کسی نسبت داد . ولی می بینیم که عده ای دارند به زور افرادی را بعنوان خواننده به مردم تحمیل می کنند .به زور تبلیغ ،!ما برای حفظ موسیقی اصیل خودمان رسالت و مسئولیتی داریم .بنابراین نشستن و تماشاکردن هرج و مرج عالم موسیقی خیانت به مردم است .مردمی که با شعر و موسیقی بزرگ شده اند و انس گرفته اند .
من با جوان ها مخالف نیستم .مثلا ستار با صدای وسیعی که دارد می تواند آینده خوبی داشته باشد .ولی با یک گل بهار نمی شود .کاش جوان هایی که از چپ و راست آمده اند و خواننده شدند لاقل صدا داشتند .من و دلکش و مرضیه و پوران پاسدار موسیقی اصیل هستیم و متاسفانه عده ای نمی گذارند این پاسداری را انجام دهیم .تا حرف بزنیم می گویند این قدیمی ها چشم دیدن جوان ها را ندارند .آخر کدام جوان ؟ جوانی که با شش تا میکروفن هم نمی تواند صدایی ارائه دهد .

پایان

اطلاعات بانوان / شماره 946 / شهریور 1354

الهه درگذشت و حالا مطلبی به بهانه درگذشت این هنرمند ارزنده

مهستی و ترک سيگار


مهستی و ترک سیگار !
مهستی از جمله هنرمندانی است که زیاد سیگار می کشد .او اخیرا تصمیم به ترک سیگار گرفت و پیش از سفرش به آمریکا گفت که سعی خواهد کرد هنگام بازگشت دیگر سیگار در کیف نداشته باشد .
یک دکتر به مهستی گفته است که سیگار در تارهای صوتی اثر نامطلوب می گذارد و دلنوازی صدا را از بین می برد .مهستی پیش از سقر به خبرنگار ما گفت : من دود سیگار را نمی بلعم . اما با اینحال تصمیم به ترک آن گرفته ام و حتم دارم موفق خواهم شد .
مجله اطلاعات هفتگی / شماره ۱۷۶۴ / آبان ماه ۱۳۵۴

مهستی درگذشت


مهستی درگذشت .
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
بنا بر گزارش تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان مهستی بانوی آواز ایران بعد از مدتها دست وپنجه نرم کردن با بیماری سرطان بامداد امروز درگذشت . وبلاگ خواندنی ها از مجلات قدیمی این ضایعه دردناک را به جامعه هنری و علاقمندان آن مرحوم تسلیت گفته ، وبرای آن مرحوم غفران الهی را آرزومند است .

۲۴ ساعت از زندگی مهستی (بمناسبت درگذشت او )


24 ساعت از زندگی مهستی
* برای مهستی هم مثل بعضی دیگر از خواننده ها و هنرپیشه ها خوردن صبحانه مفهومی ندارد و خوردن غذایش به عنوان ناهار و شام در هر 24 ساعت در ساعت های 3 بعداز ظهر و 12 شب خلاصه می شود
*مهستی در یک رژیم غذایی همیشگی به سر می برد .غذایش اکثرا استیک (گوشت کاملا پخته ) می باشد و بعد انواع و اقسام سوپ سبزی ، غذاهای مورد علاقه مهستی یکی قورمه سبزی است و دیگری لوبیا پلو .
*ساعت هشت بعدازظهر هرشب که می شود آرایشگر مخصوص مهستی به خانه او می آید تا مدل موهای او را به نوعی که با لباسش نیز هماهنگی داشته باشد آرایش کند و این کار بیش از یکساعت و نیم طول می کشد .
*همه دوستان او می دانند که برای دیدنش باید بین ساعت های 4 بعداز ظهر تا هشت شب به خانه اش بروند ،او در تمام مدت 24 ساعت تنها این چند ساعت را فرصت دارد تا به کارهایی مثل رسیدگی به کارهای دخترش ، مادرش و دیدار دوستانش بگذراند .
* از پولی که مهستی هرماه بابت آرایش موهایش می پردازد که بگذریم ،باید بگوییم او هرماه پولی در حدود 40000 تومان بابت تهیه و دوخت لباس میدهد .
*ساعت 10 شب که می شود مهستی خانه خود را ترک می کند .مقصدش کاباره ای است که در آن برنامه اجرا می کند .برنامه شبانه مهستی فقط محدود به اجرای برنامه در کاباره نیست .رفتن به میهمانیها و عروسی ها از جمله کارهای اوست .
* مهستی می گوید : من هنرم را خیلی دوست دارم و از طرفی من فکر می کنم یک زن هم می تواند خواننده خوبی باشد و هم زن خانه دار و شوهردار خوبی .
* مهستی در مورد جالبترین نامه ای که بدستش رسیده می گوید : چندی پیش نامه ای داشتم از یک چوپان که حرفهای دلش را به کس دیگری گفته بود واو برایش نوشته بود که رادیوی کوچکی خریده ام که همه جا دنبال من است .حتی وقتی که مشغول چراندن گوسفندها در صحرا هستم به امید اینکه صدای تو رابشنوم ...خانم مهستی من شما را خیلی دوست دارم و...
* از خوانندگان مورد علاقه مهستی یکی محمودی خوانساری است و دیگری هایده و از هنرپیشگان ایرانی مورد علاقه اش :بهروز وثوقی و پوری بنایی می باشند .
* از برنامه های تلویزیونی طرفدار برنامه های موسیقی ایرانی آن است و سریال ایرانی تلخ و شیرین .
*تا بحال دوبار از مهستی خواسته اند که در فیلم های سینمایی بازی کند ولی او جواب منفی داده است .
* لازم به ذکر است که هنگام تهیه این گزارش خانم مهستی 29 سال داشته است .
مجله اطلاعات هفتگی / شماره 1741 / خرداد 1354

لیلا فروهر : من عجالتا پای عشق را بریده ام

حرفهای تازه لیلا فروهر
لیلا فروهر : من عجالتا پای عشق را بریده ام
لیلا فروهر خواننده و ستاره جوان در یک مصاحبه تازه گفت بعد از 18 سالگی ،آنقدر خود را بزرگ و عاقل می بینم که در همه موارد زندگی ،شخصا تصمیم بگیرم و احتیاجی به حمایت و کمک دیگران نداشته باشم و شاید بزودی در صف سرمایه داران کم سن وسال ،ولی خوش آتیه قرار گیرم !
از لیلا پرسیدیم : می گویند انگار تو منتظر 18 سالگی بودی !چه .بلافاصله خود را از زیر فرمان پدر بیرون کشیدی ودر هر موردی خود تضمیم می گیری ؟
لیلا می گوید این اتفاقی بود که می بایست روزی بیافتد و من برای خودم مستقل شوم و در هر موردی شخصا تصمیم بگیرم .اگر قبل از 18 سالگی هم امکانش وجود داشت حتما این کار را می کردم .بهرحال اینروزها در همه زمینه ها شخصا تصمیم می گیرم .
بحمدالله زندگی راحتی دارم .آدم دوراندیشی هستم .خانه خوبی خریداری نمودم که مرتب قسط هایش را می پردازم .وسایل خانه خریده ام و اگر سرمایه ام به حد کافی رسید شاید در زمینه های مختلف سرمایه گذاری کنم و بزودی مرا در قالب یک سرمایه دار کم سن و سال و در عین حال عاقل و خوش آتیه ببینید ،تعجبی هم ندارد .
چون من نه اهل قمار ،نه اعتیاد ،نه ولخرجی هستم و نه عقده ای دارم ونه قصد تظاهر ...یک خواننده و ستاره جوان هستم که میخواهم آینده خوبی تدارک ببینم .کسی هم پشت پرده وجود ندارد که پول مرا بالا بکشد و یا مردی که به پایش پول بریزم .
در حقیقت من خودم آقا و سرور خودم هستم وبا وجود سن وسال کم آنقدر تجربه اندوخته ام که کلاه سرم نرود و مفت نبازم ! در این میان پدرم هم کار خودش را می کند و بمن کاری ندارد .
از لیلا پرسیدم
که در زندگی تو هیچ مرد ،هیچ عشق و امید و آرزویی وجود ندارد ؟می گویند با امیر مجاهد «کارگردان جوان » در بعضی محافل دیده شده ای ؟
لیلا می گوید : من در زندگی خود ،عجالتا پای عشق را بریده ام .چون این روزها عشق ها رنگ و بوی مادیات دارد و بس ! آنقدر در کار سینما ،تلویزیون و موزیک سرگرم هستم که دیگر فراغتی برایم نمی ماند به عشق و مرد ایده ال و جنجال های اینچنین فکر کنم .باور کنید من این زندگی آرام را بیشتر دوست دارم .مطمئن باشید آقابالاسر ،اینروزها کلی دردسر و خرج برمیدارد !که از عهده من یکی خارج است !
در مورد امیر مجاهد هم باید بگویم او بکلی مرد مورد پسند من نیست ولی البته بعنوان همکار به او احترام می گذارم و اگر سلام و علیکی بین ما بوده حتما در یک مجلس و محفل هنری بوده است . قرارداد سینمایی هم با امیر مجاهد ندارم که مثل بعضی ها بهانه بیاوریم که : ما با هم همکاری داریم !دوستی مان فقط در سطح دو همکار خوب و صمیمی است !
* زندگی خانوادگی
زندگی خانوادگی من با مادر و خواهر و برادر کوچکم خیلی صمیمی وپر صفا می باشد و فکر می کنم آنقدر دور هم خوش و خرم هستیم که صلاح نباشد پای مردی به زندگی مان باز شود .
از لیلا پرسیدیم : اخیرا آهنگ های خارجی نیز میخوانی ؟ عده ای می گویند لیلا خواسته در این زمینه هم از گوگوش تقلید کند ؟
لیلا می گوید : من عاشق آهنگ « جولی » بودم و به همین جهت آن را خواندم و اصلا به این مسئله که قبلا گوگوش آهنگ های خارجی می خوانده توجهی نداشتم .فکر می کنم خیلی ها اینکار را کردند و می کنند و این مسئله به گوگوش ربطی ندارد .بنظرمن هر کسی بهتر بخواند موفق تر خواهد بود و باید تشویق شود همین و بس .
از لیلا پرسیدیم : می گویند چندی پیش که در یک استودیو ، به ضبط آهنگی مشغول بودی ناگهان با رسیدن محمود قربانی به استودیو ، از ترس فرار کرده ودر اطاقی بیهوش می شوی ؟
لیلا می گوید : راستش با دیدن محمود قربانی عصبی و خشمگین شدیدا ترسیدم و بهت زده بر جای ماندم ولی محمود کاری با من نداشت ،او شنیده بود که شهره و مرتضی و من به ضبط آهنگ سه صدایی برای برنامه نوروز مشغول هستیم به سبب اختلاف با شهره به استودیو آمد و درگیری هم بین آنها بود و بمن ارتباطی نداشت ،اما منکر نمی شوم که من هم سخت ترسیدم و ساعت ها بهت زده برجای میخکوب شدم و سرانجام هم ضبط این آهنگ سه صدایی بهم خورد .
پایان
مجله جوانان / شماره 596 /اردیبهشت 1357



نوش آفرین تنها زندگی می کند


آفرین تنها زندگی می کند
هفته گذشته نوش آفرین از خانه پدری نقل مکان کرد و در یک آپارتمان اسکان گرفت .
نوش آفرین را شیراندامی به سینما معرفی کرد و در تمام مدتی که او در فیلم بازی می نمود ُاز او حمایت می کرد .
دو هفته پیش شیراندامی با نوش آفرین اختلاف پیداکرد و کار آنها نخست به مشاجره لفظی و بعد به زد و خورد کشید .
اینک نوش آفرین موقتا در آپارتمانی زندگی می کند .
اطلاعات هفتگی /شماره ۱۷۰۸ / مهرماه ۱۳۵۳

نوش آفرین تنها زندگی می کند


آفرین تنها زندگی می کند
هفته گذشته نوش آفرین از خانه پدری نقل مکان کرد و در یک آپارتمان اسکان گرفت .
نوش آفرین را شیراندامی به سینما معرفی کرد و در تمام مدتی که او در فیلم بازی می نمود ُاز او حمایت می کرد .
دو هفته پیش شیراندامی با نوش آفرین اختلاف پیداکرد و کار آنها نخست به مشاجره لفظی و بعد به زد و خورد کشید .
اینک نوش آفرین موقتا در آپارتمانی زندگی می کند .
اطلاعات هفتگی /شماره ۱۷۰۸ / مهرماه ۱۳۵۳

چرا ستار در آمریکا یک ویلای گرانقیمت خریداری کرده است ؟

چرا ستار در آمریکا یک ویلای گرانقیمت خریداری کرده است ؟
شایع است ستار خواننده معروف یک ویلای گرانقیمت در آمریکا برای زندگی و اقامت برادرش در آن کشور خریداری کرده است .
« عبدالحمید » برادر کوچکتر ستار که برای گذراندن دوره زبان به آمریکا رفته تا بلافاصله رشته مهندسی برق را در دانشگاه دنبال کند در سفر اخیر ستار پیشنهاد نمود که وی آپارتمان کوچکی بخرد .ولی خواننده معروف تصمیم به خرید ویلای گرانقیمتی گرفت تا برادرش و گاه به گاه خانواده در آن اقامت نمایند .
ستار برای این منظور از " فرامرز پارسی " خواننده باسابقه که سالها در آمریکا ساکن بوده است کمک گرفت و سرانجام در خارج از شهر بزرگ نیویورک یک ویلای بسیار زیبا به قیمت 70 هزار دلار خریداری نمود .
ستار در حالیکه خانه و آپارتمان خود را در ایران به سبک اروپایی تزیین نموده ،ویلای آمریکایی خود را کاملا به سبک ایرانی و دکورهای قدیمی و سنتی آراسته و در حقیقت پایگاهی برای خود و خانواده اش ترتیب داده و برادرش را به آسایش و راحتی خیال رسانده است .
مجله جوانان / شماره 596 / اردیبهشت 1357


اعتراض ابی خواننده نسل جوان به فضای موسيقی کشور


ابی گفت : زیبائی و ادا و اطوار هنگام اجرای یک برنامه راز موفقیت یک خواننده است ،نه صدا ...!
ابی خواننده معروف ایرانی و زوج شهرام که چندی پیش برای اولین بار در یک فستیوال خارجی شرکت کرده و بادست پر نیز به ایران آمد طی یک گفتگوی اختصاصی به خبرنگار ماگفت که زیبائی راز موفقیت یک خواننده را تضمین می کند نه داشتن صدای خوب !
ابی گفت : نظیر این مسئله را امروزه در موسیقی ایرانی به وضوح شاهدید. خواننده هایی که فقط به زور زیبایی و ادا و اطوارهایشان خود را به مردم غالب می کنند و غیر از آن هیچگونه صدائی ندارند .
این گروه خواننده ها برای خودشان پول و شهرت زیادی نیز بهم زده اند ،مدیر برنامه دارند و هرروز دهها هزار تومان از بوتیک های خارجی لباس می خرند و برای دیدنشان هم باید از هفت خوان رستم گذشت !
ابی گفت : موسیقی جوان پسند ما خوشبختانه جایش را در میان مردم باز کرده و توانسته طرفداران زیادی نیز دست و پا کند .اما این مسئله خطراتی نیز بهمراه دارد از جمله اینکه نباید هر چیزی را بعنوان موسیقی به خورد مردم داد وایجاد بدبینی کرد .متاسفانه بعضی ها درحال حاضر بدجوری از استقبال مردم سوءاستفاده کردند .آنها اغلب آهنگ های خودشان را اینطرف و آنطرف می کنند وبا هزار شعر بی ربط به خورد مردم میدهند .
ابی در مورد خوانندگان مورد علاقه اش گفت : سهم شماعی زاده را در بوجود آوردن موسیقی امروز ایرانی نباید نادیده گرفت .او آدم باسوادی است که موسیقی را خیلی خوب می فهمدو این بینش را کمابیش در اغلب کارهایش به وضوح می بینید .
گوگوش نیز جزو معدود خواننده های زن ایرانی است که علاوه بر شناخت اجرای خیلی دلچسبی دارد .
ابی در مورد شرکت در فیلمهای ایرانی گفت : راستش تابحال سینما را جدی نگرفته ام واگر کاری نیز در این زمینه انجام دهم بخاطر تنوع است .همان چیزی که اغلب خواننده های معروف دنیا انجام می دهند .من هرگز خوانندگی را فدای بازی در فیلم نمی کنم .اگر کاری انجام دهم حتما چیزی است که به آن ایمان دارم .مذاکراتی شده است و بقراری در فیلم تازه امیرمجاهد بازی خواهم کرد .
مجله ستاره سینما / شماره 170 / بهمن ماه 1355



شورانگیز طباطبایی بیش از ده بار فیلم فروزان را تماشاکرد .


شورانگیز طباطبایی بیش از ده بار فیلم فروزان را تماشاکرد .
در مدتی که فیلم خداحافظ کوچولو بر روی پرده سینماها بود .شورانگیز طباطبایی بخاطر تماشای بازی فروزان در این فیلم بیش از ده بار به دیدن آن رفت .انگیزه تماشای این فیلم برای شورانگیز معلوم نیست ،ولی آنچه مسلم است اینکه بعد از کناره گیری فروزان از سینما ناگهان شورانگیزطباطبائی با فیلم اوستاکریم چهره نشان داد و موفقیت های چشمگیری هم بدست آورد .فیلمسازان معتقد بودند که شورانگیز می تواند جای خالی فروزان را در سینما پرکند و به همین جهت در اغلب فیلمها شورانگیز را تشویق می کردند که رفتاری شبیه رفتار فروزان در بازی فیلمهایش داشته باشد واو نیز ناخوداگاه در سینمای فارسی در این قالب درآمد ویک فروزان دیگر شد و اما با بازگشت فروزان به سینما ،بی تردید شورانگیز دچار دلهره شده است .ویا اینکه چون خود تحت تاثیر فروزان و همسنگ او میداند به تماشای فیلم او نشسته تا ببیند این رقیب بزرگ چه می کند .

يادی از مرجان


مرجان 27 ساله شد .
مرجان ، ستاره سینمای فارسی ، که خیلی زود توانست ستارگانی را که با او وارد عالم سینما شدند ، پشت سر نهد و خود را در ردیف ستارگان مشهور سینمای فارسی قرار دهد ، هفته گذشته پا به بیست و هفتمین سال زندگی خود گذاشت .
مرجان با آنکه تصمیم داشت در آغاز سالروز تولدش جشن مفصلی برپا کند اما چون در هفته گذشته به جهت شرکت در صحنه هایی از فیلم تازه خود همراه اکیپ فیلمبرداری در اندیمشک بسر می برد ،جشن تولدش را هم در همانجا با شرکت اعضای اکیپ و شوهرش مهدی علیمحمدی که به همین منظور به اندیمشک رفته بود ،برگذار کرد .
در این جشن مرجان که از صدای خوشی برخوردار است ، خود به خوانندگی پرداخت و جشن تولدش را گرم کرد .بد نیست بدانید اگر مرجان فعالیت سینمایی نداشت و به خوانندگی روی می آورد ، بعضی ها معتقدند در خوانندگی هم موفق می شد .
مجله اطلا عات هفتگی /شماره 1621 / دی ماه 1351
توضیح : لازم به توضیح است که مرجان بعدها به خوانندگی روی آورد و تا حدود زیادی موفق هم بود . خانم مرجان اکنون 62 سال دارند که عمرشان مستدام باد

ر اکوئل ولش از شوهرش طلاق می گيرد


راکوئل ولش از شوهرش طلاق می گیرد
مدتی است که روابط ستاره سکسی هالیوود « راکوئل ولش » با شوهرش « پاتریک کورتیس » تیره شده است و اخیرا راکوئل ولش در یک مصاحبه مطبوعاتی رسما به خبرنگاران گفت : ازدواج من و پات در آستانه جدایی و طلاق است . در فوریه 1967 هنگامی که این ستاره سکسی در پاریس به عقد و ازدواج پاتریک کورتیس درآمد اظهار داشت : من مرد زندگی خود را یافته ام و تا آخر عمر از او جدا نخواهم شد .
پاتریک کورتیس کارگردان و تهیه کننده فیلم ،همان کسی بود که راکوئل ولش را کشف کرد و به عالم سینما معرفی کرد .
پاتریک نیز گفت : ما سوگند خورده ایم که تا آخر عمر به یکدیگر وفادار باشیم و جدایی بین ما معنایی نخواهد داشت .
ولی هنوز چهار سال و دو ماه از آن موقع نگذشته است که زندگی زناشویی آندو بپایان رسیده و آنها می خواهند از یکدیگر جدا شوند و از آن عشق آتشین و آسمانی ،ظاهرا اثری باقی نمانده است . علت این جدایی و عدم توافق را حسادت زیاده از حد پاتریک کورتیس میدانند .
پات فوق العاده نسبت به راکوئل ولش مشکوک بود . دائما با او بود و از هرگونه ارتباط همسر جذاب و سکسی خود با مردان ناراحت می شد . وقتی راکوئل ولش در یک فیلم عشقی میخواست بازی کند ،پاتریک کورتیس عذاب می کشید .او در هنگام فیلمبرداری حتما کنار همسرش حاضر می شد و صحنه های عاشقانه و بوسه های طولانی که راکوئل ولش و همبازی هایش می بایستی از یکدیگر بگیرند ،آتش به جان او می زد و یکبار بقدری عصبانی شد که پس از پایان یک صحنه فیلمبرداری با راکوئل ولش دعوا کرد و یک سیلی محکم به گوش او زد .
اطلاعات هفتگی / اردیبهشت 1350 / شماره 1534



ر اکوئل ولش از شوهرش طلاق می گيرد











راکوئل ولش از شوهرش طلاق می گیرد
مدتی است که روابط ستاره سکسی هالیوود « راکوئل ولش » با شوهرش « پاتریک کورتیس » تیره شده است و اخیرا راکوئل ولش در یک مصاحبه مطبوعاتی رسما به خبرنگاران گفت : ازدواج من و پات در آستانه جدایی و طلاق است . در فوریه 1967 هنگامی که این ستاره سکسی در پاریس به عقد و ازدواج پاتریک کورتیس درآمد اظهار داشت : من مرد زندگی خود را یافته ام و تا آخر عمر از او جدا نخواهم شد .
پاتریک کورتیس کارگردان و تهیه کننده فیلم ،همان کسی بود که راکوئل ولش را کشف کرد و به عالم سینما معرفی کرد .
پاتریک نیز گفت : ما سوگند خورده ایم که تا آخر عمر به یکدیگر وفادار باشیم و جدایی بین ما معنایی نخواهد داشت .
ولی هنوز چهار سال و دو ماه از آن موقع نگذشته است که زندگی زناشویی آندو بپایان رسیده و آنها می خواهند از یکدیگر جدا شوند و از آن عشق آتشین و آسمانی ،ظاهرا اثری باقی نمانده است . علت این جدایی و عدم توافق را حسادت زیاده از حد پاتریک کورتیس میدانند .
پات فوق العاده نسبت به راکوئل ولش مشکوک بود . دائما با او بود و از هرگونه ارتباط همسر جذاب و سکسی خود با مردان ناراحت می شد . وقتی راکوئل ولش در یک فیلم عشقی میخواست بازی کند ،پاتریک کورتیس عذاب می کشید .او در هنگام فیلمبرداری حتما کنار همسرش حاضر می شد و صحنه های عاشقانه و بوسه های طولانی که راکوئل ولش و همبازی هایش می بایستی از یکدیگر بگیرند ،آتش به جان او می زد و یکبار بقدری عصبانی شد که پس از پایان یک صحنه فیلمبرداری با راکوئل ولش دعوا کرد و یک سیلی محکم به گوش او زد .
اطلاعات هفتگی / اردیبهشت 1350 / شماره 1534

شورانگیز : من دلم میخواهد عاشق شوم !



شورانگیز طبلطبایی ستاره 22 ساله فیلم های ایرانی که بمدت یکسال و نیم است در فیلم های فارسی بازی می کند از زندگیش و عشق حرف می زند
او می گوید : یکبار که 18 سال داشتم عاشق شدم و بعد که وارد کار سینما شدم چندبار دیگر در مسیر ازدواج قرار گرفتم .آخرین بار چند ماه پیش بود که از پسری که قرار بود باهم ازدواج کنیم جدا شدم .او در مورد راز زندگی اش می گوید :روزی فکر می کردم راز زندگی من عشق است ولی حالا این موضوع به من ثابت شده است که عشق چیز خنده دار و مضحکی است .من خیلی دلم میخواهد واقعا عاشق شوم آنوقت قول میدهم بخاطر چنین عشقی سینما را کنار بگذارم و یک زن خانه دار بشوم .
شورانگیز که در یکی از محله های شرق دنیا بدنیا آمده است ازیک خانواده پرجمیعت است و هنوز هم نزد پدر و مادر خود زندگی می کند .او می گوید : من هیچ وقت با یکی از همکاران سینمایی خودم یعنی آقایان هنرپیشه ازدواج نخواهم کرد ،چون خوب میدانم که مرد هنرپیشه نمی تواند برای زنی و یا حداقل من مرد ایده الی باشد .من اگر شوهر داشته باشم زن حسودی نسبت به او خواهم بود ولی اینطور که پیداست به این زودی ها ازدواج نخواهم کرد .من سینما را به عنوان یک حرفه قبول دارم و عاشق آن نیستم .
برای همین است که موقع ازدواج نه خودم باید هنرپیشه باشم و نه شوهرم .
شورانگیز می گوید : اگر روزی کار سینما را کنار بگذارم یک انسیتوی زیبایی که رشته تحصیلی خودم باشد ،باز خواهم کرد و یا یک آتلیه عکاسی دائر خواهم کرد .
شورانگیز بقول خودش از هیچ چیز به اندازه تنهایی وحشت ندارد .می گوید هروقت احساس تنهایی می کنم یک گوشه ای را گیر می آورم و آنقدر گریه می کنم گه حالم بد می شود .او می گوید بهترین تفریح من سینما رفتن می باشد .حتی حالا که خودم هم هنرپیشه هستم ،هر وقت فرصت پیدا کنم خود را به سینمایی که فیلم مورد علاقه ام را که اکثرا فیلم های خودم می باشد می رسانم و به تماشای آن می نشینم .او هر فیلم خود را بارها تماشا می کند .

مجله اطلاعات هفتگی / شماره 1741 /خرداد 1354

مشکل موسیقی ایرانی از کجا شروع می شود ؟( قسمت اول )


مشکل موسیقی ایرانی از کجا شروع می شود ؟( قسمت اول )
برگشت ،برگشت به اول خط آنهم با ناتوانی :
این تنها نتیجه ای است که در نیم قرن اخیر از موسیقی ایرانی بدست آمده است .موسیقی ما از کوچه و بازار شروع شد ،دوره تعالی و پیشرفتی هم داشت .امااین پیشرفت نیم بند بود .خیلی زود وارفت و باز آمد سر خانه اولش .منتهی با یک تفاوت که اگر آهنگ سازان دوره اول موسیقی ایرانی آهنگها را بر مضامینی استوار می نمودند که الهام از مسایل روزمره گرفته بود .امروز چنین نیست .بعضی از آهنگ سازان ابتکار خود را به ابتذال فروخته اند و چه ارزان به این معامله تن دادند .
تنها تجانس و هماهنگی موسیقی کوچه و بازار قدیم با این موسیقی کوچه بازاری امروزی ،عامل نشاط و شادی آن است .فی المثل در گذشته به مناسبتی شعری ساخته می شد مانند قضیه تمایل یک دختر فقیر و دم بخت با ازدواج با یک شخصیت برجسته :
رو رو رو ربابه
دلم واست کبابه
و دهها سروده و آهنگ دیگر ،ولی این زمان خواننده های کوچه بازار مسائل مبتلا به اجتماع را بازگو نمی کنند .فقط گروههای کمدی که گاه با استفاده از طنز بدین گونه مسایل اشاره می کنند وگرنه آهنگ هایی که بر اشعاری چون :
اگه میخوای با من بازی کنی
باید ننه مو راضی کنی
یا:
دخترها !
باشماره سه ،بخوابین روسینه
واهواه ،آدم چی چی می بینه .
که از کوچه و بازار ،از طنزی نادرست و بیمارگونه بهره می برد .
* اثر سینما بر موسیقی کوچه و بازار
اثر سینمای ایران بر موسیقی کوچه و بازار ایران انکارناپذیر و غیرقابل تردید است ،فیلمسازان در جوار حادثه های فیلم هایشان برای آنکه زنگ تنفسی جهت تماشاگران ایجادکنند صحنهیی رقص و آواز در آثارشان می گنجانند و متناسب با داستان ودر ضمن تخفیف احساس های عاطفی و اضطرابی فیلم ،شعرهای شادی انتخاب می نمایند و آهنگ سازان را مکلف به ساختن آهنگهایی می کنند که برازنده صحنه های آن چنانی باشد :
قرتو کمرم قلنبیده
نمیدونم کجا بریزم
همین جا ،همین جا (دسته جمعی )
یا
سیت دان پلیز بشین رومیز
قربون اون قد نازت !
از حق نباید گذشت ،همانگونه که سینما اثر نامطلوبی بر موسیقی ایرانی گذاشته است ، به نوعی راه گشای فصلی نوین در این زمینه از هنر گردیده ،که موسیقی متن پربارترین آنها بشمار می آید .
تا چند سال پیش برای صحنه های فیلمهای ایرانی از موسیقی اروپایی یا بطورکلی از موسیقی غربی استفاده می شد ، اینگونه موزیک متن ها در وهله نخست فضای ایرانی فیلمها را از بین می بردند ، تا اینکه چند تن از کارگردان ها از آهنگسازان ایرانی دعوت بعمل آوردند تا با الهام از داستان فیلم ها موزیک متن کاملا ایرانی برای آنها بسازند .نتیجه آن شد که سینمای ایران موسیقی جدیدی را به عنوان موسیقی متن پذیرفت و آهنگسازانی مانند : اسفندیار منفردزاده ، حسین واثقی ، هرمز فرهت ، بابک بیات ، واروژان ،انوشیروان روحانی ، و سلیمان اکبری و...در عالم هنر مقامی مشخص یافتند .
در حال حاضر موسیقی متن یکی از ارکان موفقیت فیلمهای فارسی محسوب می شود . و آهنگسازان برای هر فیلم از ده تا شصت هزار تومان دستمزد ساخت موزیک متن دریافت میدارند . البته بعضی از تهیه کنندگان صرفه جو هنوز از موسیقی متن غربی استفاده می کنند که عملا دیده شده از چندان موفقیتی بهره مند نمی گردند .
*موسیقی اصیل
« شیدا» ی عاشق ،شیدای ترانه ساز و شیدای آهنگساز ، تنها آهنگساز موفقی است که از خیل آهنگسازان گمنام گذشته به شهرت رسیده است ،هنوز ترانه ها و آهنگ هایش را بسیاری از علاقمندان موسیقی ایرانی به خاطر دارند مانند :
آفت جانی ،خبردارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
بلبل زار خسته ،دل به کسی نبسته
با ورود شیدا به دنیای شعر و موسیقی ایرانی بزرگانی مانند « عارف قزوینی » و « ملک الشعرای بهار » نیز به ترانه سرایی متوجه شدند ، در این میان ترانه های عارف قزوینی با استقبال بیشتری روبرو گردیده است مثل :
«ناله یی که ناید زنای دل اثر ندارد »
یا
« از خون جوانان وطن لاله دمیده »
که ترانه اخیر را « الهه » اجرا کرده است .
اگر امروزه می بینیم شاعران ارزشمندی چون نادرپور ، سیمین بهبهانی ،و...نیز گاهبه گاه به ترانه سرایی می پردازند در واقع دنباله روی از شاعران پر ارج گذشته است .
حضور بهار و عارف در جمع ترانه سرایان موجب شد آهنگسازان برجسته ای که در واقع بنیانگذاران واقعی موسیقی اصیل ایرانی هستند تاثیر بسزایی بر موسیقی پرسابقه این مرز و بوم که میراثی از « نکیسا » و « باربد » است بگذارند .
استاد صبا از این جمله است و چندین تن دیگر که شاگردان برگزیده شان « تجویدی »،« مجید وفادار » ،«پرویز یاحقی » ، « همایون خرم » می باشند ،که هرکدام در حال حاضر به مقام استادی نزدیگ شده اند و عجیب اینجا است با همه تلاشی که تلویزیون و رادیو برای زنده نگاه داشتن موسیقی ایرانی بخرج میدهد ،ایشان شاگردان خبره یی تربیت نکرده اند .
پایان قسمت اول
مجله ستاره سینما / شماره 80 / اسفندماه

مشکل موسیقی ایرانی از کجا شروع می شود ؟( قسمت آخر )


مشکل موسیقی ایرانی از کجا شروع می شود (قسمت آخر )


* موسیقی جهانی
« مهرپویا » خواننده و آهنگساز مبتکر ایرانی در یکی از گفت و شنودها اظهار کرده بود .موسیقی ایرانی را می توان با سازهای خارجی اجرا کرد تا شاید بدین وسیله موجباتی برای جهانی شدنش فراهم آورد .
مهرپویا یکی از چهره های موسیقی جاز ایران است ،موسیقی جاز در ایران که قبلا توسط چند نفر به تجربه گرفته شده بود .بوسیله « ویگن » شهرت و محبوبیت پیداکرد ودر واقع انقلابی در موسیقی ایرانی بوجود آورد .آهنگسازان و ترانه سرایان جوان اییرانی ،با استفاده از این موسیقی نه تنها موفق به اظهار وجود شدند .بلکه کار ترانه سرایی را از روال گذشته که محصور بود در عشق و شمع و پروانه خارج ساختند .
در میان ترانه سرایان « شهیار قنبری » ، « جنتی عطایی » ، « سعید دبیری » ، « مسعود امینی » ، «اردلان سرفراز » آغازگر این تحول در ترانه سرایی به حساب می آیند ،ذکر اشعار این شاعران ترانه سرا موجب اطاله کلام است ،از این رو از ذکرشان خودداری می شود .
ناگفته نماند همراه این ترانه سرایان شاعران پر تجربه ای مانند « معینی کرمانشاهی » ،« بیژن ترقی » ، « نواب صفا » ،« شهر آشوب » ،» تورج نگهبان » ، « پرویز وکیلی » سالهای متمادی برای اعتلای موسیقی ایرانی فعالیت کرده اند وبرخی از آثار ایشان در ردیف شاهکارهای ادبی معاصر این مرز و بوم به شمار می آید .خالی از لطف نیست اگر نامی از ترانه های « عجب صبری خدا دارد » و « مست مستم ،ساقیا دستم بگیر » بمیان آید .
از ترانه که بگذریم به آهنگسازان و خوانندگان می رسیم .
درمیان آهنگسازان جوانی که به گروه آهنگسازان پرتجربه پیوسته اند و کارهای درخشانی تحویل داده اند باید از زاون ،پرویز مقصدی ،واروزان ،پازوکی ،و تنی چند دیگر نام برد .
آهنگسازان جوان کمتر به موسیقی اصیل ایرانی توجه دارند و بیشتر تمایل خود را به آهنگهای جاز ابراز میدارند ،اگر رادیو و تلویزیون ایران ترتیبی برای پایدار ماندن موسیقی اصیل ایرانی اتخاذ نمی کرد ،معلوم نبود چه نتیجه ای بدست می آمد .
خوانندگان جوان ایرانی متناسب با سن و سال خود آهنگ هایی را اجرا می کنند که اجرای آنها از جانب خوانندگان پر سابقه ای مانند « دلکش » و « مرضیه » مورد پذیرش همگان نیست .مردم هیچ گاه انتظار ندارند « قصه دو ماهی » را از زبان « دلکش » گوش کنند ،زیرا هم آهنگ و هم ترانه بر روی صدای « گوگوش » خوب جا افتاده است .یا اینکه تهمت رامش را با صدای مرضیه بشنوند .
حضور خوانندگانی مانند شماعی زاده ، عارف ، منوچهر ، پونه ، فروغی ، وفا ، وفایی ، گیتی ، مهستی ، حمیرا ، هایده ، و عده یی دیگر نشانه دامنه و ابعادی است که موسیقی ایرانی پیدا کرده است .
متاسفانه برخی از خوانندگان با آنکه از صدای رسایی برخوردارند ،پس از اجرای یکی دو ترانه موفق اندک اندک از سکه می افتند ،علت این امر را باید در بهای آهنگها و اشعار جستجو کرد .
بعضی از آهنگ های خوب چون بد اجرا می شوند موفقیت حاصل نمی کنند و بعضی از اشعار چون تناسبی با آهنگ ها و صدای خواننده ها ندارند ،انقدر که باید به دل نمی نشیند . برخی از خوانندگان با آنکه صدایی گیرا ندارند ولی از موقعیت مالی قابل توجهی برخوردارند ،اشعار خوب و آهنگ های جالب را خریداری می کنند .
در این میان خوانندگانی که با وجود داشتن صدای رسا و آشنایی به موسیقی و ضعف بنیه مالی آن چنان اعتباری که شایسته آنند ،بدست نمی آورند .بسیاری مسایل است که در آینده به طرح آنها مبادرت خواهیم کرد ؛ما ضمن تایید فعالیت های رادیو و تلویزیون برای پایداری و بسط موسیقی ایرانی تلاش های خوانندگانی را ارج می گذاریم که موسیقی محلی را انتخاب کرده اند و با موفقیت هایی که بدست می آورند موجب می گردند تعدادی از خوانندگان برجسته به موسیقی محلی روی آورند .
* موسیقی محلی
قبل از ترانه هایی مانند « آی آی رشیدخان ،سردار کل قوچان » « اسمر اسمر » تعدادی از ترانه های محلی گل کردند که دوامی چندان نیاوردند ،ترانه های محلی با آنکه کمتر از سایر ترانه ها از رادیو و تلویزیون پخش می شوند از اعتبار خاصی بهره ورند .
در این چند سال اخیر ترانه های «الماز ،الماز » ، « سکینه ننانای » ،،،« شیرین شیرینه » و زندگی مورد توجه تعداد بیشماری از علاقمندان موسیقی محلی قرار گرفته است .
جالب اینکه ترانه « شیرین شیرینه » را همکار سابق ما « شهاب جزایری » اجرا کرده و با این کار خود به اثبات رسانیده است همانگونه که در فعالیت های مطبوعاتی موفق بوده در خوانندگی نیز مهره یی به شمار می آید .
*مساله حق تقدم شعر و آهنگ
مدنی است که در تلویزیون بحثی در گرفته است پیرامون اینکه شعر اول باید سروده شود یا آهنگ باید ساخته شود .عقیده ها در این باره متفاوت است ،عده یی حق تقدم به شعر میدهند و عده یی آهنگ و برخی هم همزمان بودن آندو را از ارکان موسیقی و آهنگ به شمار می آورند .
اما به تجربه دیده شده است که آهنگسازان بر روی اشعار بسیاری از شعرا آهنگ گذاشته اند و موفقیت های استثنایی بدست آوردند .بنظر ما حق تقدم در این میانه نمی تواند چندان نقشی به عهده داشته باشد مهم آهنگ خوب و شعر خوب است . حالا در چه شرایطی ساخته می شود اهمیتی ندارد .
ببدنبال این بحث ما از خوانندگان خود و هنرمندان عزیز میخواهیم اگر چنانچه نظری در باره موسیقی ایرانی دارند برای ما ارسال دارند تا با کمال میل چاپ نماییم .

پایان

ستاره سینما / شماره 80 / اسفند 1353


اولین عکس مازیار بعد از عمل جراحی


اولین عکس مازیار بعد از عمل جراحی

« مازیار » خواننده جوان و موفق بعد از عمل جراحی بخاطر انحراف بینی ،فعالیت خود را از سر گرفت .
مازیار که تتیپ تازه و جالبی یافته است ،می گوید باور کنید قصد از عمل جراحی تنها فرم دادن به بینی ام نبود .بلکه هدف اصلی از بین بردن انحراف استخوان بینی بود که کلی برایم ناراحتی تولید نموده و پزشکان عمل جراحی آن را ضروری می دانستند .
از سال پیش در پی فرصتی بودم تا در بیمارستان بستری شوم ولی بخاطر فعالیت زیاد ،اجرای ترانه های جدید و مشغله رادیو تلویزیون کاباره ها و جشنها و تحصیل ،این مهم به اجام نمیرسید .
سرانجام در ماه محرم که من بکلی فعالیتی نداشتم ،فرصت را مناسب دیده ودر بیمارستان بستری شدم .حالا بعد از یک عمل جراحی حساس نه تنها انحراف بینی ام رفع گردید ،خوشبختانه فرم دلخواه نیز یافته ام .
مازیار که با ترانه های جدیدی از « جهانبخش پازوکی » منجماه « عزیز» برنامه خوبی را تدارک دیده است می گوید اینروزها با تکیه به محبت و تشویق مردم راه خوب و درخشانی در پیش گرفته ام .
روانش شاد باد

مجله جوانان امروز / شماره 533 / سال 1355

یک مصاحبه با ملوسک : ستاره سکسی سینمای ایران


یک مصاحبه با ملوسک : ستاره سکسی سینمای ایران

من چیزی از الیزابت تایلور کم ندارم

وقتیکه آنتونی کوئین و داستین هوفمن لخت مادرزاد در فیلمها ظاهر می شوند ،چرا من از ایفای رل های سکسی خودداری کنم ؟!

*الو ،خانم ملوسک ؟
- بله ، خودم هستم .
*از ستاره سینما تلفن می کنم و می خواستم مصاحبه کوتاهی با هم داشته باشیم .
- خواهش می کنم
* در ابتدا بگو ببینم جریان شایعات عشقی تو و چند تا از هنرپیشه های مرد به کجا کشید ؟
- این چه جور عشق و عاشقی است که من خودم از آن بی خبرم .بهرحال بعضی ها خودشان برای ایجاد سرو صدا شایعه عشقی بر سر زبان ها می اندازند و من واقعا از این جور شایعات پوچ و بی اساس کلافه شده ام !
*یعنی می گویی که عشقی بین تو و هیچیک از دست اندرکاران سینمای ایران دربین نیست ؟
- همینطور است و مسلم بدانید که اگر یک روز هوس عشق و ازدواج به سرم زد ،با مردی ازدواج می کنم که از کارهای هنری بدور باشد !
*خوب بگذریم ، مثل اینکه این روزها خیلی سرت شلوغ است و مشغول بازی در دو سه تا فیلم هستی ؟
- بله ،بعد از یک سکوت چند ماهه که از بازی در فیلمها بدور بودم ،مجددا وارد میدان شده ام و می خواهم به گروه ستارگان پرکار سینمای ایران بپیوندم .
*وبا توجه به سابقه گذشته ات در سینما ،بعد از این هم در فیلمها سکسی بازی خواهی کرد ؟
- چرا که نه ؟!من یک هنرپیشه هستم و کارم ایجاب می کند که گاهی بخاطر رلی که بر عهده دارم ،درجلوی دوربین فیلمبرداری ،سکسی ظاهر شوم و فکر نمی کنم که این موضوع مسئله بغرنجی در سینما باشد .
وقتیکه آنتونی کوئین و داستین هوفمن در فیلمها لخت مادر زاد ظاهر می شوند ،چرا من از ایفای رل های سکسی خودداری نمایم ؟!
*شنیده ایم تصمیم داری به بازیگری در تلویزیون نیز رو کنی ؟
- اگر یادتان باشد ،من قبل از ورود به سینما در تلویزیون فعالیت داشتم و یک چند در برنامه خرد سالان در قالب « ننه قندی » ظاهر می شدم و بعدها در سریال تلویزیونی « خونه قمر خانم » ایفای یکی از رل های اصلی را به عهده گرفتم و حتی در یک فیلم تلویزیونی موسوم به « خورشید در مه » بازی کردم و اکنون با توجه به استقبالی که از بازیگران سینما در تلویزیون بعمل می آید ،فکر نمی کنم که فعالیت تلویزیونی لطمه ای به موقعیت سینمای ام بزند و در حقیقت یک هنرپیشه سینما میتواند فعالیت در تلویزیون را نیز به موازات سینما دنبال کند .
* بطور کلی ایفای چه نوع رل هایی را ترجیع میدهی ؟
- من عاشق رل های کمدی هستم و دلم میخواهد در فیلم های کمدی بازی کنم و متاسفانه در سینمای ما هنوز زنی که به معنای واقعی بتواند رل های کمدی را بازی کند ،ندرخشیده است و مسلم بدانید که اگر روزی من پول و پله ای بدست آوردم ،یک فیلم صد در صد کمدی خواهم ساخت و استعداد خود را در زمینه بازی در چنین فیلم هایی نشان خواهم داد !
*به عقیده تو مهمترین عامل پیشرفت در کار بازیگری در سینمای ایران چیست ؟
- داشتن یک رهبر خوب و یک مقدار زیادی شانس !
*فکر می کنی که در این سینما کمبود هنرپیشه به چشم می خورد ؟
- کمبود ؟ نه آقا ازدیاد هنرپیشه داریم نه کمبود هنرپیشه !
*راستی با درآمدی که از کار در سینما نصیب تو می شود چه می کنی ؟
- ولخرجی
* وبلاخره اینکه بطور کلی هدف تو در زندگی چیست ؟
- آرزو دارم که بتوانم یک هنرپیشه بین المللی شوم .مگر من چه چیزی کمتر از الیزابت تیلور دارم !

پایان

مجله ستاره سینما / شماره 119 / دی ماه 1354


قابل توجه خانم های ايرانی !

آقای مارچلو ماسترویانی و همسر فداکارش !!!
معرفی یک زن استثنایی

این زن به شوهرش اجازه خیانت داده است !! ( قسمت اول )

او می گوید : اگر زن عاشق شوهرش باشد گاه به گاه به او اجازه میدهد که دمی به خمره عشق بزند .

به نظر این زن عجیب : اگر زنها به مردها اجازه بی وفایی ندهند ،عمر دوره زناشویی کوتاه می شود !!

خانم « فلورا ماسترویانی » تا اندازه ای معرف حضورتان هستند؟ منظورم همسر آقای
« مارچلو ماسترویانی » هنرپیشه مشهور ایتالیایی است که هرکدام از شما لابد چندین فیلم تابحال از او دیده باشید و بدانید ایشان در عالم هنرپیشگی در پنج قاره عالم از کفر ابلیس مشهورترند .
مارچلو یکی از گرانترین هنرپیشگان سینما است و تا بحال دهها جایزه سینمایی از شرق و غرب گرفته است و به همین جهت منتقدین او را اعجوبه هنرهفتم لقب داده اند زیرا فیلم هایی که او بازی می کند همیشه در اعداد پرفروش ترین فیلم های مشهور جهان هستند .اما حالا این آقای خیلی مشهور بخاطر عقاید و فلسفه نوظهور همسر خود که یک زن باوفای خانه دار است در دنیا مشهورتر شده و در خانواده ها سوژه بحث و گفت و گو های داغ است . می پرسید چرا ؟ برای اینکه خانم این آقا به مارچلوی عزیزش کارت سفید داده که با هر زنی میل دارد عشق بازی کند و حتی اولاد حرامزاده داشته باشد و خیالش از بابت حسادت خانم بکلی راحت باشد !
خانم « فلورا ماسترویانی » در چند هفته اخیر سوژه مطبوعات و مجلات درجه یک اروپا شده است .زیرا در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرده : « هر زنی نسبت به خیانت های شوهرش حسادت کند و الم شنگه بپا سازد برخلاف روح تساوی حقوق زن و مرد و عدالت و انصاف عمل کرده است !!».
و این اظهار نظر عجیب در میان محافل زنان جهان با تعجب و حیرت و گاهی هم با فحش و بد وبیراه گفتن انعکاس یافته است .
در حقیقت خانم « فلورا ماسترویانی » اولین زن دنیاست که ریشه حسادت عاشقانه را در وجود خود کشته و به شوهرش اعلام کرده که : « عزیزم ، از هرگلی که در این بستان پرگل و گیاه خوشت آمد فورا بچین و برو و خیالت از جانب من راحت باشد!».
این خانم استثنایی با « اشک و طلاق » بکلی مخالف است و حسادت زنها را در برابر خیانت و بیوفایی شوهران یک عکس العمل منفی و بچگانه می داند .
باید اعتراف کرد که او با این مرام و فلسفه یا اصلا زن نیست و یا خداوند سرشت او را از خمیر دیگری ساخته است . مثلا سه سال پیش که مارچلو عاشق ستاره ای بنام « کاترین دونه وو » شد و مثل جوانان 20 ساله یک دوره عشق بازی پرشور در ملا ء عام و بدون پرده پوشی آغاز کرد و حتی از او صاحب یک فرزند نامشروع شد ،فلورا از همه چیز خبر داشت و شخصا برای این عاشق و معشوق پخت و پز میکرد و بزم آنها را با شراب های ناب و شمع و گل می آراست و از بچه نامشروع شان مثل یک مادر نگهداری میکرد . دو بار در عرض یکسال بین این عاشق و معشوق شکراب شد و هر بار سرکار علیه فلورا خانم بسراغ معشوق شوهرش رفت و آنها آشتی داد و گفت : « دعوا نکنید ،در عالم عشق این کارها بچگانه است ،مردم پشت سرتان حرف بد خواهند زد ،حیف است عوالم عاشقانه خودتان را با این اختلافات کوچک مسموم کنید !!!»
این زن خیلی خیلی خونسرد که قلب او را به یخچال و اعصاب او را به یک رشته سیم کلفت مسی تشبیه کرده اند مثل یک هووی سازگار حرمسراهای شرق همه جا و همه وقت با معشوقه های طاق و جفت شوهرش رفت و آمد و نشست و برخاست می کند ،آنها را به خانه خود میهمان می کند و حتی گفته اند که اتاق خواب شوهر و معشوقه ها را شخصا گردگیری می کند یا با شاخه های گل رز می آراید !!!
آخر این چگونه زنی است که « خیانت شوهر »بنظرش نه تنها قبح و زشتی ندارد ،بلکه گویی یک بازی تفریح آمیز و خوشایند است !!!
فلورا می گوید :« من دید و فلسفه خاصی از زندگی زناشویی دارم که با سایر زنها از زمین تا آسمان تفاوت دارد .من زناشویی را در حکم یک دوستی و رفاقت پایدار و توام با فداکاری و گذشت میدانم .اگر شوهرم از زنی خوشش بیاید ،این خلاف دوستی و مهربانی است که دل او را بشکنم و مانع از شیرین کام شدن او بشوم .اگر زنی عاشق شوهرش باشد ،در هر چیز و در هر کار آرزوی موفقیت برای او دارد » .
این حرفها که مثل بمب در مطبوعات اروپا ترکید و آتش خشم میلیون ها زن در چهار گوشه عالم مشتعل ساخته و نام فلورا ماسترویانی را بعنوان یک « زن بی غیرت » در صفحات اول مطبوعات به ثبت رسانیده است و صدها خبرنگار از چهار گوشه جهان به شهر رم رفته اند تا با این مخلوق خدا که بقول خودش « در شیری که از پستان مادر خورده سم حسادت اصلا وجود نداشته » مصاحبه و گفت و شنود کنند و از حرف های عجیب و استثنائی او مقالات جالب تهیه نمایند .
مقاله ای که اینک می خوانید ثمره گفتگوی خانم « کارلتا پیلولی » روزنامه نگار ایتالیایی با این زن کاملا استثنایی است .
سئوال : خانم ماسترویانی ،شما در مورد روابط زناشویی و شوهرداری فلسفه خاصی بدعت گذاشته اید .فلسفه ای که کم کم دارد به اندازه فلسفه بودا در دنیا معروف می شود .شما معتقد هستید خیانت مرد اصلا مهم نیست و زن نباید وقتی از شوهرش خیانت دید قدم آخر را بردارد ،یعنی الم شنگه راه بیندازد و طلاق بگیرد .خود شما عملا همین کار را کرده اید .یعنی وقتی شوهرتان مارچلو با « کاترین دنه وو » گرم گرفت و رسما به شما خیانت کرد ،اصلا به روی مبارک نیاوردید و حتی وقتی فهمیدید مارچلو معشوقه اش را حامله کرده ،به او تبریک گفتید .راستش مردم فکر می کنند شما دیگر چه جور زنی
هستید ؟
جواب : من زن بخصوصی نیستم منتهی عقلم از عقل سایر هم جنسانم یک خرده بیشتر است و با دید واقع بینانه تری به زندگی نگاه می کنم و سرنوشت حال و آینده ام را فدای یک سلسله احساس های کاذب و زود گذر نمی کنم .خودتان انصاف بدهید زنی که در برابر خیانت شوهر با طلاق مقابله کند جز ارضاء حس غرور و خود خواهی چه نفع دیگری عاید خودش کرده است ؟ طبعا هیچ !وقتی ما سنگ تساوی حقوق زن و مرد را به سینه می زنیم پس دیگر طرز فکرمان نباید قرون وسطایی باشد ! بین من و شوهرم تفاهم و عشق صد در صد وجود دارد .ما هیچ موضوع و حتی هیچ احساسی را از همدیگر پنهان نمی کنیم و این صمیمیت در همزیستی زناشویی ما محیطی بوجود آورده که غرق در تفاهم و مهربانی و احساس دلسوزی است .مثلا اگر مارچلو از زنی خوشش بیاید احساسش را بدون رو در بایستی با من در میان می گذارد و من نیز بجای آنکه بدم بیاید یا حس حسادتم تحریک شود ،به او اجازه میدهم به قصد ارضاء میل و هوس زودگذرش با آن زن دوست شود .چون اگر غیر از این بکنم خلاف آزادی و دمکراسی رفتار کرده ام .بعلاوه من شوهرم را از صمیم قلب دوست دارم و نمی خواهم کاری کنم که روحا ناراحت بشود و دلش بشکند .

پایان قسمت اول

مجله زن روز / شماره 562 / بهمن ماه 1354

معرفی یک زن استثنایی

قای مارچلو ماسترویانی و...!!!
معرفی یک زن استثنایی
این زن به شوهرش اجازه خیانت داده است (قسمت دوم )
سئوال : خانم ماسترویانی آزادی و دموکراسی را باید با عرف و سنت ها تلفیق کرد .آیا این آزادی و دموکراسی بافت شما نوعی شنای خلاف جهت آب نیست ؟ خیانت بهرحال ضد عشق است و ناشی از بیوفایی است و هزاران سال است که در عرف و آداب همه ملتها خیانت زن و شوهر هردو مذموم بوده است .
جواب : میدانید .شخصیت بعضی ها آنقدر قوی است که برای خودشان زندگی می کنند و تنها از فلسفه های خودشان پیروی می نمایند ویا شاید هم از زمان خود جلوتر می تازند .من یکی از آنها هستم .این درست است که یک عضو اجتماع هستم اما اگر بخواهم مطابق ذوق و عادات اجتماع زندگی کنم به خودم و آرمان خودم خیانت کرده ام .از دید من شنا کردن خلاف جهت آب ممکن است ظاهرا ضداجتماعی باشد ولی در عوض نشانه شجاعت و قدرت و روشن بینی است .مثل گوسفندی که دنبال چوپان میرود دنبال اجتماع به سلاخ خانه یا علفزار رفتن چه فایده دارد ؟هرکس باید راهش را خودش انتخاب کند و مطابق عقاید و مرام خودش زندگی کند .من مارچلو رابعلت آنکه خیلی دوست میدارم اجازه خیانت به او داده ام .مگر شما بهترین هدیه های عالم را نمی خواهید به مرد محبوب خودتان تقدیم کنید .جواز خیانت کردن بهترین هدیه برای مارچلوی عزیز من است .
سئوال : خانم ماسترویانی اجازه بدهید رک با شما صحبت کنم .مردم می گویند شما برای آنکه افسار خودتان شل باشد افسار شوهرتان را شل کرده اید .مردم می گویند تفاهم و صمیمیتی که شما از آن دم می زنید در حقیقت یک معامله به مثل است .مردم می گویند شما به مارچلو اجازه دادید تا با کاترین گرم بگیرد تا خود شما هم امکان بیابید با « لوئی سوآرز» هنرپیشه جوان اسپانیولی روی هم بریزید ؟
چواب : قبلا که عرض کردم .من به اینکه مردم چه فکر می کنند و چه می گویند اهمیت نمی دهم .مگر نمی دانید مردم چگونه از کاه کوه می سازند ؟من و لوئی 24 سال تفاوت سن داریم .میدانید که من و شوهرم در زندگی صاحب پسر نشده ایم .بنابراین لویی جای پسرم است .هر بار که شوهرم در رم نباشد او مرد خانواده می شود و از من و دخترم سرپرستی می کند .بهرحال میخواهم بگویم که روابط من و لویی یک دوستی عاطفی و شبیه دوستی و مهر مادر و فرزندی است و مردم از روی دشمنی و بدسلیقگی به آن لکه می چسبانند .خودم میدانم که مردم پشت سرم می گویند جوجه مرغ پیر جوجه خروس به تور زده است و یا شایع کرده اند که لوئی مرا می دوشد .ولی نه من هنوز آنقدر پیر شده ام که لوئی در برابرم جوجه خروس تلقی شود و نه لوئی آنقدر کم درآمد است که به پول من احتیاج داشته باشد .
بقول شوهرم : بگذار ما زندگی خودمان را بکنیم و دیگران هرچه بخواهند بگویند .از این گذشته من آنقدر عاشق مارچلو هستم که هیچکس دیگر نمی تواند سر سوزنی جای او را در قلبم بگیرد.
سئوال : ولی به مردم حق بدهید که شما را غیر عادی بدانند
جواب : بخاطر شما هم که شده چنین حقی به مردم خواهم داد .چون واقعا هم غیر عادی هستم . اصلا خانواده من هم غیر عادی و جلوتر از زمان خودشان زندگی کردند . مادرم در شانزده سالگی شوهر کرد و در سی سالگی وقتی با یک موسیقی دان جوان که پدرم باشد از خانه فرار کرد دو بچه پا به سن گذاشته داشت .معذالک خانواده اش را فراموش نکرد .نتیجه آن شد که دو سال بعد ،یعنی بعد از بدنیا آمدن من گه ثمره این عشق باشکوه بودم ،شوهرش ،دو فرزندی را که قبلا از او داشت و پدرم و مرا که غیرشرعی بدنیا آمده بودم زیر یک سقف جمع کند و همه ما را زیر بال و پر خود بگیرد و همسرش را وادارد که از گناهش درگذرد .پشت سر گویی مردم آنوقت ها بیشتر بود .اما این بدگویی ها در مجتمع اشتراکی ما حتی به اندازه یک سر سوزن عقده ایجاد نکرد و ما را آزار نداد .پدر و مادرم حسادت سرشان نمی شد .به تصورم این صفت پسندیده را من از آنها به ارث برده ام .همبستگی ما در آن شرایط به قدری قوی بود که تعصبات شدید افکار عمومی نیز نتوانست خللی در ن وارد سازد .ما به آن طرز زندگی عقیده و ایمان داشتیم .قرضا که شما جای ما بودید آیا حاضر می شدید تنها بخاطر توقع بی جای جامعه چنان کانون گرمی را ویران کنید ؟
سئوال : شما را بخدا ،این فلسفه را فقط برای شخص خودتان مفید بدانید .زیرا من و سایر مردم اصلا با آن موافق نیستیم و به هیچ وجه خیال نداریم برای خیانتکاری جنبه اخلاق و تقدس قائل بشویم
جواب : ملاحظه بفرمایید .دونفر – یک زن و یک مرد – با هم آشنا می شوند ،کشش های عاشقانه فیمابین آنچنان قوی است که حس میکنند بدون یکدیگر قادر به زندگی نخواهند بود .روی همین اصل می روند و ازدواج میکنند .ولی به محض آنکه بر اثر وصال عطش عشق خاموش شد دیگر چیزی که آنها را کما فی السابق به هم پیوند بدهد باقی نمی ماند و ادامه همزیستی منبعد بی فایده و غیر ضروری جلوه میکند .این دو نفر اگر عاقل و صادق باشند باید کاری کنند که آتش عشق شان هرگز خاموش نشود و یک راه آن دادن اجازه خیانت و بی وفایی به شوهر است .من با خیانت کردن زنها مخالفم .زیرا اگر زنی شوهرش را دوست بدارد از هیچ خیانتی لذت نمی برد و اگر هم دوست نمیدارد باید طلاق بگیرد و شوهر دیگری بکند .اما حساب مردها جداست ،زیرا آنها جنس مذکر هستند و مذکرها و نرها در میان همه حیوانات تنوع پسند و چندگانه پرست هستند و خیانت کردن جزو غریزه طبیعی آنهاست .پس باید به آنها اجازه داد که گاه به گاه دمی به خمره عشق حرام بزنند و وسوسه های خودشان را خاموش کنند تا زندگی زناشویی خود را تخریب نکنند و به اتهام یکنواختی زندگی زن و بچه خود را آواره نسازند .
بعلاوه ،طرز آشنایی و زناشویی من و مارچلو با سایرین تفاوت دارد .ما اول مثل دو دوست باهم آشنا شدیم و اصلا عشقی بین ما وجود نداشت و دوستی مان شبیه دوستی دو پسر یا دو دختر عاری از شائبه سکس بود .اماکم کم بر اثر رفت و آمد بسیار بلاخره این دوستی رنگ عشق به خود گرفت و بدنبال آن کشش جنسی پدید آمد و بلاخره هم زن و شوهر شدیم .شاید ارتباط ما از ابتدا با عشق و کشش جنسی شروع شده بود ، من هم مثل زنهای دیگر حسود میشدم ولی اینطور نشد و عاطفه دوستی در رابطه ما همیشه بر احساسات می چربد و حد اعتدال را حفظ می کند .
پایان قسمت دوم
مجله زن روز /شماره 562 / بهمن ماه 1354




قابل توجه خانم های ايرانی !




معرفی یک زن استثنایی
این زن به شوهرش اجازه خیانت داده است ( آخرین قسمت )
سئوال : مارچلو شوهر شما یکی از « دون ژوان » های عالم است و در عمر خودش دست کم با هزارتا زن سر و کار داشته و شما شاید ناظر صدتا از این ماجراهای عاشقانه بوده اید ، آیا هیچوقت بفکر طلاق گرفتن از این شوهر ماجراجو و دون ژوان نیفتادید ؟
جواب : نه ، حتی به اندازه یک لحظه .آخر من که ارث خور دیگران نیستم .چون دیگران طلاق می گیرند من که نباید طلاق بگیرم . دیگران همانطور که گفتم تحت جاذبه یک غرور کاذب ،تحت تاثیر قضاوت غلط یا نا غلط اجتماع در یک چشم بر هم زدن پا روی گذشته ها میگذارند و همه خاطرات شیرین و خوش و ناخوش را بدست فراموشی می سپارند و مثل یک گردباد یا طوفان همه چیز را خراب می کنند .
طلاق در اصل چیزی جز انتقام جویی قانونی نیست .لیکن به تجربه ثابت شده که 70 تا 80 درصد زنهای طلاق گرفته بعلت خیانت شوهر ،بعدا پشیمان می شوند و کرارا بخود سرکوفت خواهند زد که : « بهتر نبود کمی عاقلانه تر رفتار می کردم و اورا می بخشیدم »؟. مثلا خود مرا در نظر بگیرید که بیشتر از بیست سال با شوهرم زندگی کرده ام . با بود و نبود و خوب و بدش ساخته ام .هزاران خاطره مطبوع و نامطبوع ما را به هم پیوند داده است .دختری داریم که ثمره همزیستی ما است . در دارایی هم شریک هستیم .آیا صلاح است به صرف اینکه شوهرم چند صباحی با یک زن دیگر سر وسری داشته که بسیاری از مردهای دیگر هم دارند ،بیایم و یک کبریت زیر همه اینها بکشم و آتششان بزنم ؟ تازه بعد چی می شود ؟بعدش اینکه مثلا شما یا فلان همسایه و دوست و آشنا خواهید گفت « بارک الله ! آفرین ! » خب ،بعدش چی ؟
من می مانم و خودم و همه شما چند صباح بعد فراموش می کنید و من در آتش بیوه گی و تنهایی باید بسوزم و بسازم .آیا بصلاح زن نیست با خیانت شوهر که معمولا همیشه موقتی است بسازد و در عوض از خراب شدن کانون خانواده اش جلوگیری کند ؟ بنظر من چرا . چون اگر غیر از این فکر می کردم خودم این راه را انتخاب نمیکردم !
سئوال : خانم ماسترویانی ،بعضی از زنها هستند که خیانت مرد را تحمل می کنند و حتی الا مکان در باره اش حرفی نمی زنند . ولی شما در اطراف خیانت مارچلو طوری داد سخن داده اید که گویی او « ژول سزار » است و حریم ملکه کلئوپاترا را فتح کرده است .شما بجای آنکه کاترین معشوقه شوهرتان را ندیده بگیرید .او را با تعریف و تحسین به عرش رسانده اید .یادم است که گفته اید : « او به زیبایی یک الماس تراش خورده است » یا « او ممزوج خوشایندی از شرم و غرور است » یا « او مثل یک اتومبیل فراری (مشهورترین و گرانبهاترین اتومبیل دنیا ) اصیل و در عین حال راندنش دشوار است !» کاترین در حقیقت هووی شما است و سایر زنها اگر دستشان برسد کله هوو را می کنند .شما به چه مناسبت در باره مزایای زنی که شوهرتان را از شما دزدیده این چنین متینگ میدهید ؟
جواب : کاترین تعریف هم دارد .میدانید آخر هوو داریم تا هوو . بعضی از هووها هستند که مایه سرافکندگی می شوند و بعضی هم هستند که به زن مخالف خود شخصیت می بخشند .فکرش را بکنید که اگر شوهرم با کلفت خانه ما رویهم می ریخت چگونه از شان من کسر می شد و اگر میرفت با ژاکلین اوناسیس روابط برقرار می کرد چقدر به شان من اضافه می شد ! من خوشحالم که شوهرم اگر زن دیگری را بر من ترجیع داده اقلا آن زن شخصیت جهانی دارد ،قبلا زن « روژه وادیم » بوده است ودر زیبایی و اصالت و هنر بی نظیر است و بدون استثنا ء همه مردهای دنیا آرزوی یک لحظه مصاحبتش را دارند و حتی به مارچلو غبطه می خورند .
سئوال : همه مردهای دنیا که چه عرض کنم .کاترین دنه وو یک هنرپیشه فرانسوی است .بطوریکه میدانید بسیاری از مردها ستاره های فرانسوی را کوه یخ میدانند .علاوه بر این مگر یادتان رفته که « دیوید بابلی » شوهر اول کاترین در باره اش چه گفته بود ؟ او یک جواهر بدلی است که بغلط بین جواهرات اصل برخورده است .
جواب : نه نه ،شما را بخدا این حرفها را نزنید که بدم می آید .من معشوقه مارچلو را خیلی دوست میدارم و حاضر به شنیدن بدگویی بر علیه او نیستم !بنظر من
« بایلی » جواهر شناس نبود تا بین جواهر اصل و بدل فرق بگذارد . حال آنکه مارچلو جواهر اصل را اگر در زباله دانی هم ببیند فوری از بدلی تشخیص میدهد . بزرگترین حسن کاترین آن است که مقید به ازدواج نیست و نخواسته شوهر مرا بطور قانونی و رسمی از آن خودش بکند .او فقط به عشق و هوس نیاز دارد .خودش بمن گفته : « من خیلی معاشرتی نیستم . دوستان زیادی هم ندارم .من از دوستی های زودگذر گریزانم .مثلا دوست ندارم فقط دو ساعت از راه در برده شوم زیرا عمر کوتاه است و پیری در راه .
بدین لحاظ از هر لحظه عمر باید حداکثر استفاده را برد .تصمیم گرفته ام از این پس آزاد بمانم و دیگر شوهر نکنم .چون ازدواج کشنده عشق و آزادی است »
سئوال : ولی اگر تصمیم بگیرد شوهر کند و مثلا زن مارچلو بشود .آنوقت چه ؟
جواب : تا حال که به تصمیمش وفادار مانده و با وجود بچه دار شدن از او نخواسته زن او بشود .
سئوال : شما گفتید این عشق نبود که شما و مارچلو را به هم پیوند داد . فکر می کنید این عشق بود که مارچلو و کاترین را به آغوش هم انداخت ؟
جواب : بله ،اینطور گمان می کنم . به همین سبب وقتی شوهرم گفت عاشق شده ، به او میدان دادم تا دنبال عشقش برود . چون به عقیده من به وصال عشق رسیدن خیلی خیلی بهتر از ناکام ماندن و درد کشیدن است .هر عشق ، نوعی تجربه و پختگی است و باعث عاقل شدن انسان می شود .
سئوال : پس شما به شوهرتان ترحم کردید ؟
جواب : رحم نه و منتی به گردن او ندارم .فقط وظیفه انسانی ام را در برابر یک شوهر خوب انجام داده ام .
سئوال : وقتی « چیاری » دختر نامشروع کاترین و مارچلو بدنیا آمد یادم است در روزنامه ها خواندم که شما گفته بودید « اگر کاترین حاضر شود بچه را بمن بدهد ،با کمال میل از او نگهداری خواهم کرد ». آیا راست است ؟
جواب : البته که راست بود . اگر بچه را میداد از او مثل بچه خودم مراقبت میکردم و مثل یک مادر به او عشق می ورزیدم . وقتی مردم می روند از پرورشگاه بچه می گیرند چه دلیلی دارد که من بچه شوهر خودم را نپذیرم و مورد محبت قرار ندهم ؟ از این گذشته ،چیاری یک بچه ناخواسته نیست کاترین و شوهرم خواستند بچه دار شوند و خوشبختانه شدند .
سئوال : ولی به قرار اطلاع بین هووی شما و شوهرتان شکرآب شده و جدایی افتاده است .
جواب : کدورتی پیش آمده بود که با میانجیگری من برطرف شد و آنها هم اکنون در آپارتمان ژرژ ماندل پاریس که درست روبروی آپارتمان ماریا کالاس خواننده معروف آواز های اوپرایی قرار دارد زندگی می کنند و از اینکه خوشحال و خوشبخت هستند من احساس خشنودی و سعادت می کنم !
سئوال : شما به آنها سر نمی زنید ؟
جواب : چرا ، بعضی وقت ها که برای خرید به پاریس بروم احوالی از آنها می پرسم و شامی با هم میخوریم .
سئوال : کریسمس برای آنها هدیه نمی فرستید ؟
جواب : کریسمس را شوهرم با من و دخترمان خواهد گذراند . ولی برای کاترین چرا ، باید بروم برای مادر و بچه چیزی بخرم .
سئوال : دخترتان باربارا در باره روابط پدرش و آن زن غریبه چه جور قضاوتی دارد ؟
جواب : خوشبختانه باربارا دختر روشنفکری است . کاترین در نظر او غریبه نیست زیرا با معرفی پدرش با کاترین دوست شده است .
سئوال : شما آنقدر به شوهرتان رو داده اید که گفته است : « من کازانوا نیستم . ولی هر وقت که بخواهم خوب بخوابم به یک زن احتیاج دارم » از قرار معلوم این آقا تا سن هیجده نوزده سالگی در رختخواب مادرش می خوابیده و حالا این عادت او شده تا زنی در کنارش نباشد خوابش نمی برد .آیا با این درفشانی ها و بچه بازی ها فکر نمی کنید بعد از کاترین نوبت به یک زن دیگر برسد ؟
جواب : برای من کاترین با زن دیگر فرق نمی کند . اگر مارچلو به این بهانه تنوع میجوید ،چرا نباید دنبال تنوع برود ؟
* * *
خانم ماسترویانی راستش فلسفه شما که باید اسمش را فلسقه نوظهور گذاشت آدم را عصبانی می کند . البته من دلایل شما را منتشر خواهم کرد ولی قضاوت نهایی را به عهده هر زنی می گذارم که این مصاحبه را خواهد خواند و از دست شما آتش خواهد گرفت و حتی ممکن است چند تا فحش و بد وبیراه هم نثار شما بکند .
پایان
مجله زن روز / شماره 562 / بهمن ماه 1354



مردان زن نما در تهران


مردان زن نما در تهران
اخیرا یک گروه هنری از مردان زن نما که در اروپا شهرت بسیار دارند و برنامه هایشان مورد توجه مشتریان کاباره ها می باشد .به دعوت مدیر کاباره شکوفه نو به این کاباره از جمله چهار کاباره معروف جهان بشمار می آید ،آمده اند .
این گروه مردان که مانند زنها اندامی زنانه و سینه هایی برجسته دارند وقتی به روی صحنه می آیند و به رقص و اجرای برنامه مشغول می شوند ،چنانکه کسی قبلا نداند مرد هستند .تصور خواهد کرد که همه آنها زن می باشند .
دراینجا شما عکسی از مردان زن نما می بینید و لابد مثل ما حیرت می کنید که اینها چطور امکان دارد مرد باشند .

اطلاعات هفتگی / شماره 1572 / سال 1350

دل شکستن هنر نمی باشد !


روزان : کدامیک از هنرپیشگان خوب عشق بازی می کنند !
یک راوی و یا به معنای دیگر یکی از کسانیکه در جریان فیلمبرداری از صحنه های عشقی و یا سکسی اکثر فیلمها قرار دارد ،می گوید :
روزهائیکه قرار است از یک صحنه سکسی فیلمبرداری شود ،معمولا یک روز خاص و فوق العاده است زیرا برای اینکه هنرپیشه ها راحت تر نقش خود را بازی کنند جزکارگردان و فیلمبردار و احیانا یک نفر دیگر (آسیستان )کسی در اینگونه صحنه ها حق حضور ندارد .
این راوی می گوید از فروزان شنیده است که صحنه های عشقی فیلمها پر از خاطرات مضحک برای این هنرپیشه بوده ....مثلا فروزان در جایی گفته است : بعضی از هنرپیشه های مرد درست در لحظه ای که میخواسته اند اورا ببوسند ،یاد زنشان افتادند و مثلا زیرلب گفته اند «...خدایا بامید تو ....خدایا خودم را بتو سپردم » و بعضی ها هم آنقدر رنگ و وارنگ شده اند و آنقدر عرق از چهارستون بدنشان ریخته که هنرپیشه سکسی سینمای ایران مجبور شده جور طرف را هم بکشد واز هنر بی پروائی خود چاشنی بی پروائی آقا بکند .
راوی میگفت : در سییرا فیلم بودم و قرار بود برای فیلم قلندر صحنه عشق بازی یکی از هنرپیشگان با فروزان جلو دوربین بیاید .باصطلاح صحنه شب زفاف بود .اما علی حاتمی که گویا حوصله قهر و ناز فروزان را نداشت به آن هنرپیشه اصرار میکرد که « جان من برو یک لیف و صابون حسابی بزن و بیا » وهرچه آن هنرپیشه قسم میخورد که « ...بابا من صبح به صبح حمام می کنم » حاتمی دست بردار نبود ...وچه درد سرتان بدم بلاخره آقای هنرپیشه را مجبور کردند یک حمام دیگر بگیرد .
راوی از فروزان خاطره دیگری داشت و آن اینکه در یکی از صحنه های « بازهم عشقی » یک فیلم از آخرین فیلمهای فارسی ،هنرپیشه ای یک شیشه ادکلن را که در محل فیلمبرداری بوده روی تن و بدن خود خالی می کند و البته بین خودمان بماند این ادکلن مربوط به زمان های ماضی بسیار بعید!!! بوده و بوی تند و عوضی !آن هنرپیشه سکسی سینمای فارسی را آنقدر ناراحت می کند که بخنده می گوید : « ...بابا عجب معشوق معطری داریم ما ...» .
راوی در باره فروزان و مردانیکه با او در فیلمها نقش « عشق آمیز » داشته اند می گوید : روی هم رفته « فروزان » خوشش نمی آید که هنرپیشه مرد تنش بوی عرق بدهد .اما فروزان از چیز دیگر هم خیلی خنده اش می گیرد (البته فروزان آنقدر زرنگ است که خنده اش را میگذارد برای خلوت ) و آن اینکه بعضی از آقایان در جلوی دوربین میخواهند وانمود کنند که فوت و فن عشق بازی را خوب میدانند و آنوقت کارهائی می کنند که حتی خود راوی خنده اش میگیرد .
فروزان در جایی گفته است که : « ...بهروز وثوقی هنرمندانه تر از هر هنرپیشه ای عشق بازی می کند .او بخصوص با نگاه می تواند حرف عشق را بهتر به زبان بیاورد تا با آغوش ...اما راوی می گوید «...ازمن بشنوید و هرگز باور نکنید فروزان جز به (سیامک ) به مرد دیگری دل بدهد که البته سیامک همان پسر فروزان است که در سویس درس می خواند .
راوی باز هم در زمینه عشق می گوید : «طفلک فروزان مثل بسیاری از مردها بعلت آنکه زن شناس هستند هرگز عاشق زنها نمی شوند .، فروزان هم مرد شناس است و اگر دست نوازشی برسر مردی بکشد صرفا به لحاظ رعایت این مصرع است که : دل شکستن هنر نمی باشد !
اطلاعات هفتگی / شماره ۱۵۴۷ / مرداد ۱۳۵۰


مهستی و شوهرش

مهستی شوهرش را برای دریاقت عنوان شوهر نمونه سال کاندیدا می کند


- الو ، خانم مهستی تشریف دارند ؟
- خودم هستم ،سرکار؟
سلام خانم ،بنده خبرنگار زن روز هستم ،چه عجب منزل هستید و ما توانستیم شما را پای تلفن پیدا کنیم
- خب چکار کنم .شغلم ایجاب می کند که زندگی پرجنب و جوش و پرفعالیتی داشته باشم ،تازه خوب شد امروز تلفن کردید ،چون دیشب از شمال برگشتیم و جند روز دیگر برای اجرای برنامه باید به آبادان بروم ،بعد از بازگشت از آبادان هم تصمیم دارم با دختر سه ساله ان « سحر » ومادرم به اروپا نزد شوهرم بروم ،بعد همه با هم برای استراحت یکماهه به جنوب فرانسه خواهیم رفت .
- خوشا به حالتان ،حق دارند که به صاحبان صدای خوب می گویند « حنجره طلایی » چون واقعا یک حنجره خوب طلا ساز است !
- ای بابا ،با این همه کار و فعالیت میخواهید در طول سال یکماه هم نتوانیم به مسافرتی برویم .من اگر اهل پول و طلا بودم میتوانستم با آواز خواندن در کاباره ها درآمد بیشتری داشته باشم .
- شوخی کردم ،بعکس معتقدم هنر مندانی که غالبا برای اجرای برنامه به مسافرت می روند ،بحق باید گهگاهی هم بخاطر استراحت و تفریح شخصی چمدان سفر ببندند ،گفتید شوهرتان در حال خاضر در اروپا زندگی می کند ؟
- در اروپا زندگی نمی کند ،برای رسیدگی به کارهای شخصی اش حدود یکماه می شود که به اروپا رفته است .
- ببخشید ایشان شوهر اولتان هستند ؟
- میخواستید شوهر چندم من باشد ؟
- این جسارت مرا ببخشید ،ولی در همه جای دنیا هنرمندان متهم به ازدواج های مکرر و طلاق های پی درپی هستند !
- من تصور می کنم هنرمندانی که از همسرانشان جدا می شوند غالبا تاریخ ازدواج شان مربوط می شود به قبل از شهرتشان و بعد از کسب شهرت و موفقیت خود را از همسری که در زمان گمنامی انتخاب کرده اند زیادتر می بینند و اکثرا آن ظرفیت گذشت لازم را برای سازش با او در خود پیدا نمی کنند .اینست که اختلافاتی میانشان بروز می کند و بالا می گیرد وبه طلاق می انجامد ،من خوشبختانه همسرم را بعد از آنکه به شهرت رسیدم انتخاب کردم و انتخابم انتخابی آگاهانه و موفقیت آمیز بوده است .
- به شما بخاطر انتخاب درست و موفقیت آمیزتان تبریک میگویم . ولی با اجازه تان دلیلی را که علت اصلی طلاق هنرمندان ذکر کرده اید جز در موارد نادری صادق نمیدانم .زیرا تعداد هنر مندانی که پس از کسب شهرت و موفقیت ازدواج کرده اند و طلاق گرفته اند آنقدر زیاد است که خودبخود تحلیل و توجیه شما را نفی می کند
- بهرحال من آنچه در این مورد بفکرم رسید گفتم و شخصا ضامن ازدواج و طلاق کسی نیستم ،در مورد خودم و همسرم نیز با اطمینان میتوانم به شما بگویم که سخت نسبت بهم علاقه مندیم و قول میدهم محبت احترام آمیزی که میان ما وجود دارد تا آخر عمر حفظ خواهد شد .شوهر من « کورس ناظمیان » آنقدر خوب و آقاست که اگر یکبار دیگر مجله زن روز تصمیم بگیرد به انتخاب شوهر نمونه سال بگیرد .من اورا به عنوان بهترین شوهر معرفی خواهم کرد و اطمینان دارم حتما برنده خواهد شد
- ...


مجله زن روز / شماره 335 / سال 1350

گلی بنام گوگوش


گلی به نام گوگوش » تعطیل شد .
محمود قربانی ،همسر گوگوش که دست اندرکار تهیه فیلمی از زندگی گوگوش بنام « گلی بنام گوگوش » به کارگردانی ساموئل خاچیکیان و با شرکت گوگوش ، آرمان ،و خودش است ، اینروزها بعلت اختلافی که با پدر گوگوش در مورد سناریو فیلم پیداکرده جریان تهیه فیلم را تعطیل کرده است .علت اختلاف قربانی و پدر گوگوش نشان دادن بعضی حالات و خصوصیات پدرگوگوش در داستان است .


مجله روشنفکر / شماره 815 /تیرماه 1348

بحران بی شوهری


مقدمه : تا قبل از این گمان می رفت بحران بی شوهری و کمبود داماد! مربوط به یک دهه اخیر است .اما این مطلب به ما ثابت می کند سابقه و قدمت بی شوهری و کمبود داماد به سالهای قبل از انقلاب می رسد .
یک بررسی اجتماعی و علمی در باره زنان بی شوهر


بعد از بحران نفت ،بحران جهانی ازدواج ( قسمت اول )


میلیون ها زن در ایران و همه کشورهای جهان ،در بدر ،در جستجوی شوهر میگردند ،اما کو شوهر ؟!..راستی چرا شوهرها کمیاب شده اند



« ژاله » یک دختر تهرانی سی ساله است .زیبا است و گیسوان و چشمانی به رنگ شب دارد .مجرد است وبی شوهر ،ودر یک شرکت تجارتی بزرگ با سمت سکرتر کار می کند .از او می پرسیم :
« شما با این همه زیبایی ،چطور تابحال ازدواج نکرده اید »
میگوید : « من خیلی دلم میخواهد ازدواج کنم ،اما مردانی که من می شناسم یا برایم قابل توجه نیستند ،یا اینکه زن و بچه دارند .همه مردانی که دوست و همکار من بوده اند ازدواج کرده اند ومن تقریبا هیچکدام از آنها را دیگر نمی بینم .وانگهی ،بهرحال گرفتار خانواده خود هستند و کمتر کسی از میان آنها مرا به خانه اش دعوت میکند . بهمین دلیل فرصت آشنایی با مردان تازه نیز هر روز برایم کمتر می شود ،یعنی شانس پیداکردن شوهر ...کمتر می گردد »
« ژاله » اعتراف می کند که گاهی از تنهایی کلافه می شود وبه یک « دیسکو تک » ، کافه تریا ، یا یک پارتی می رود .اما میگوید : « مردانی که در چنین جاهایی رفت و آمد دارند ،بیشتر بدنبال ماجراهای عاشقانه ،یا حتی سوء استفاده از وجود زنها هستند ،نه ازدواج و تشکیل خانواده ... » .
همچنین زاله می گوید که از یازده ماه پیش در برخی از مجلات اگهی ازدواج چاپ کرده ،اما هنوز هم مرد ایده ال خود را نیافته است ..درهمین ایران خودمان ،هزاران دختر مثل ژاله در سی سالگی و حتی در سنین بالاتر ،هنوز هم بی شوهر مانده اند .اما وضع در کشورهای دیگر خیلی بدتر است .در فرانسه امروز بیش از پنج میلیون زن بیست و پنج به بالا مجرد زندگی می کنند و همان درد ژاله را دارند .در واقع تقریبا نصف زنان فرانسه بی مرد زندگی می کنند .یعنی یا اصلا شوهر نکرده اند ،یا از شوهر خود جدا شده اند ، ویا شوهرشان مرده و بیوه شده اند .
راستی زنان بی شوهر برای اینکه تغییری در زندگی خود پدید آورند ،چه می کنند ؟ وآیا اصلا خواستار این تغییر هستند ؟
برای پاسخ دادن بدین پرسش ها ،ما با گروهی از روانکاوان ،متخصص زنان ،استادان دانشگاه و بسیاری از زنان مجرد (از هر طبقه و سن و سالی ) به گفتگو نشستیم .روانکاوان به ما گفتند :« در میان زنان مجرد ،تعداد کسانی که از تنهایی و تجرد خود احساس خوشبختی می کنند ،بسیار اندک است . اکثریت زنان مجرد بیشتر از تنهایی و خلا ء عاطفی رنج می برند .تقریبا همه شان معتقدند که بی شوهر بودن – دست کم در جامعه ما – سرنوشتی دلپذیر و آرزو کردنی نیست .بسیاری از زنان تاکید می کنند که در جامعه ما در مورد زنان مجرد ،تبعیض های فراوانی وجود دارد ...،»
و حق هم با آنهاست ...تصادفی نیست که برخی جامعه شناسان تمدن امروزی را « تمدن ازدواج و خانواده » لقب داده اند .در واقع نه تنها در ایران ،بلکه تقریبا در همه کشورها قوانین و سنت ها چنانند که به افراد متاهل امتیاز زیادی میدهند وحال آنکه امتیازهایی را از اشخاص مجرد دریغ می کنند .جامعه در باره زنان بی شوهر نظر خوشی ندارد و به آنها به چشم « بزگر گله » می نگرد . صریح تر بگوییم : جامعه زنان مجرد را به نوعی « تبعید محرمانه » محکوم کرده است .این وضع مخصوصا در برخی از طبقات سنتی جامعه آشکارا دیده می شود .در میان این طبقات ، زن بطور سنتی کسی است که همه زندگی خود را وقف کودکان و شوهرش می کند و در واقع « وابسته و دنباله » شوهر خویش است .چنانکه گویی به عنوان یک انسان مستقل وجود خارجی ندارد . اورا خانم دکتر ، خانم مهندس ،خانم شهردار میخوانند و اگر روزی از شوهرش جدا شود ،یا خدانکرده ناگهان شوهرش را از دست بدهد ،بلافاصله دایره روابطش با دیگران تنگ تر می شود و نام او در لیست بسیاری از مهمانی ها خط میخورد .
خانم « مهرانگیز » 29 سال بیشتر ندارد ،اما متاسفانه شوهرش را که پزشک بوده ،در یک تصادف اتومبیل از دست داده است .او دبیر است و نیازی به پول ندارد ،اما از تنهایی سخت مینالد .خودش با طنز تلخی می گوید : « وقتی یکی از دوستان یا همکاران زن من ، مثلا یک مهمانی شام ترتیب میدهد ، احتمالا با خودش می گوید مهرانگیز را هم دعوت کنیم ،طفلکی خیلی تنها است اما بلا فاصله از خودش می پرسد ، خوب ، سرمیز شام اورا نزد کدامیک از مهمانان مرد بنشانیم ؟ وبه احتمال نود درصد ،به این نتیجه میرسد که ،خوب ،مهرانگیز را دفعه بعد دعوت می کنیم !.به این ترتیب من بتدریج بسیاری از دوستان سابقم را از دست داده ام و فقط با مردان معدودی معاشرت دارم که بعد از مرگ شوهرم با آنان آشنا شده ام و تقریبا همه آنها زن دارند »

زنان شوهردار از زنان مجرد میترسند !

البته اکثریت زنان و مردان مجرد را کسانی تشکیل میدهند که یا از همسرشان جدا شده اند و یا او را از دست داده اند . از نظر جامعه شناسان ،زن یا مرد مجرد واقعی کسی است که در پنجاه سالگی هنوز یکبار هم از دواج نکرده است وبا این تعریف همه « زنان تنها » را نمی توان « زنان مجرد » خواند . برعکس آنچه گروهی می پندارند در کشورهای اروپائی تعداد مجردهای واقعی یعنی کسانی که به پنجاه سالگی رسیده اند اما هنوز ازدواج نکرده اند – رو به کاهش است ( در کشور ما چطور ؟).در اروپا ، در قرن نوزدهم تمایل به فرار از ازدواج نسبتا زیاد بود ،ولی بنظر می رسد که در دوران ما ، اکثریت مردم ازدواج را پذیرفته اند .مثلا در فرانسه تنها 5 درصد زنان و مردان « مجرد واقعی » هستند و البته تعداد مردها کمی بیشتر است ...

پایان قسمت اول

مجله زن روز / شماره 669 / اسفند ماه 1356

بحران بی شوهری (۲)


 بحران جهانی ازدواج ( قسمت دوم )
...درکشورهای اروپایی امروزه دیگر به یک زن مجرد به چشم ترحم نمی نگرند .،اما شاید بدلیل آنکه تعدادشان کم است بیشتر جلب توجه کنند .همه در باره آنها کنجکاوند ،همه از خود میپرسند : « چه عامل و دلیل عجیبی آنها را از پذیرفتن مدل سنتی زندگی – یعنی ازدواج – مانع شده است ؟».اگر زن مجرد ،زیبا و شیکپوش باشد و شغل و حرفه خوبی هم داشته باشد ،کنجکاوی در باره او بیشتر می شود و حتی زنان شوهردار به این گروه از زنان مجرد به چشم بدگمانی نگاه می کنند ،چرا که آنها را « رقیب احتمالی » خود میدانند .خوب ،یک زن مجرد که خوشگل و شیک پوش است و شغل و درامد خوبی هم دارد ،همیشه ممکن است یک رقیب باشد .
خانم « رویا » نمونه ای است از این رقبای احتمالی ! او که یک زن 35 ساله مجرد است ونیز هنوز زیباست و شغل و تحصیلات خوبی هم دارد ،با خنده تلخی میگوید « دوستان زن من هنوز هم گاهی از من دعوت می کنند ،اما کی ؟وقتی که شوهرشان در مسافرت باشد ! به من می گویند : بیا امشب با هم شامی بخوریم ...باهم تنها خواهیم بود و میتوانیم راحت گپ بزنیم .البته من از مصاحبت زنها لذت میبرم ،،اما از مصاحبت بامردها هم خوشم می آید !
خانم « ربابه – د » یک زن مجرد پنجاه ساله است اما هنوز هم شادابی و طراوت خویش را حفظ کرده و چهل ساله به نظر می آید . او مدیره داخلی یک بیمارستان بزرگ است و کارش را با شایستگی تمام انجام میدهد .خودش می گوید :« در میان دوستان من ، تنها یک زن و شوهر وجود دارند که هنوز هم مرا به خانه خود دعوت می کنند .آنها تقریبا خانواده دوم من هستند .من در خانه آنها ،دوستان آنان را می بینم که همه زن و شوهرند و میدانم که مرا هم دوست دارند ،اما هرگز یکی از این زوج ها بدین فکر نیفتاده که در مهمانی های خود شبی هم از من دعوت کنند ...،»
بدینسان دیده می شود که نه تنها در جامعه ما ، بلکه حتی در کشورهای بسیار پیشرفته هم ،با وجود همه نطق و خطابه هایی که در مورد آزادی زنان و تساوی حقوق مرد و زن ،ایراد می شود ،هنوز هم ازدواج طبیعی ترین و منطقی ترین راه زندگی برای زنان است و آمار و ارقام و شواهد نیز همین امر را تایید می کنند .
در کشورهایی مثل ایران زنان مجرد از محرومیت جنسی هم رنج می برند .چرا که جامعه به دلایل منطقی و اخلاقی داشتن روابط جنسی درخارج از چهارچوب ازدواج را محکوم می کند .این محرومیت حتی در کشورهایی که کم و بیش آزادی های جنسی دارند ،وجود دارد .البته اکثریت زنان مجرد در اروپا و آمریکا معتقدند که تشکیل خانواده ،برای داشتن روابط جنسی الزاما تنها راه موجود نیست ،ولی این تنها ظاهر کار است .متخصصان زنان می گویند « زنان مجرد نیز به اندازه زنان شوهردار به روابط جنسی توجه دارند »
در فرانسه زنان مجردی که فرزند دارند و رییس خانواده هستند ،انجمن های متعدد و یک فدراسیون عظیم دارند .خانم « اودت – بارتلمه » معاون رییس کل این فدراسیون می گوید :« ما میان بیوه زنان ،جلسات متعدد بخث و گفتگو ترتیب میدهیم .سن و سال آنان هرچه باشد ،بیشترشان از محرومیت جنسی رنج می برند .بحث ما بیشتر اوقات به مسائل جنسی باز می گردد ...».
اگر زنان مجرد ،در کشورهای اروپایی تا وقتی که هنوز جوانند ،میتوانند یک زندگی جنسی داشته باشند ،اما وقتی که به اصطلاح پا به سن میگذارند .پیداکردن مردی که بتوان با او روابط عاطفی استواری برقرار کرد .بسیار دشوار می گردد. همه این گروه از زنان مجرد از این مینالند که پیداکردن مرد آزادی که بشود با او ازدواج کرد ،بسیار دشوارتر شده است .البته این شکوه و شکایت جای حیرت ندارد ،چرا که مثلا در فرانسه ،تعداد زنانی که تنها و بی مرد هستند ،تقریبا دو برابر مردان تنها است .
مردها زودتر میمیرند
پروفسور « لوئی – روسل » جامعه شناس مشهور می گوید : « یکی از عللی که باعث می شود زنان مجرد – مخصوصا در سنین بالاتر – شوهر پیدا نکنند ،این است که تقریبا در همه جوامع بشری ،عمر مردان کوتاه تر است و مردان زودتر از زنان می میرند . در سال 1975 در فرانسه 3089000 زن بیوه وجود داشت ،در حالیکه تعداد مردان بیوه فقط 660000 نفر بود .بعلاوه مردانی که از زن خود جدا شده اند یا اورا از دست داده اند ،خیلی زودتر از زنانی که در شرایط مشابه قرار دارند به ازدواج دوم یا سوم میپردازند .35 درصد از مردان 45 ساله به بالا ،حداکثر سه سال بعد از جدایی از همسرشان یا مرگ او دوباره ازدواج می کنند و حال آنکه تنها 18 درصد از زنان مجرد 45 سال به بالا این شانس را دارند .
بلاخره یک مرد همیشه این اطمینان را دارد که در هر سن و سالی می تواند با زنی ازدواج کند ،اما در مورد زنان ،هرچه سالهای عمر می گذرند ،شانس پیداکردن همسر نیز کمتر می شود .
آمار اخیر در ایران و در کشورهای دیگر نشان میدهد که هر قدر سطح تحصیلات شخص (زن یا مرد ) بالاتر باشد .دیرتر ازدواج می کند و عجیب این است که هر قدر که داشتن تحصیلات عالی ،بر شانس ازدواج مردان میافزاید ،در مورد زنان مساله برعکس است و زنی که تحصیلات خود را مدت درازی ادامه میدهد ،از شانس ازدواجش کاسته می شود !!
درمیان زنان مجردی که 40 تا 49 سال دارند 29 درصدشان زنانی هستند با تحصیلات و مشاغل عالی !
پایان قسمت دوم
مجله زن روز / شماره 669 / اسفند 1356

امتیاز بدهید