Wednesday, July 30, 2008

فروزان از سینمای کنار رفت


فروزان می گوید :من دیگر حاضر نیستم در فیلم بازی کنم وکارگردان دستور بدهد :یک کمی س ک س ی تر ،دامنت را بالا ببر خانم فروزان !
هفته گذ شته ،یکی از خبر نگاران هنری مجله ،ملاقات و گفتگوئی با فروزان ستاره معروف سینمای ایران داشت .دو روز پیش از این گفتگو ،وقتی خبرنگار ما ،بهمراه خبرنکار عکاس به خانه فروزان رفته بود تا برای روی جلد عکسی از فروزان تهیه کند ،فروزان هنگامیکه جلو دوربین قرار گرفت و حالت س ک س ی بخود داد ،با لحن مخصوص خود گفت :-این دفعه آخر باشد که اینطور از من عکس میگیرید .چون من سینما را بوسیدم گذاشتم کنار .انشاءاله سینما هم مرا کنار بگذارد .یکی از دوستان فروزان که آن لحظه حضور داشت ،با شنیدن این حرف گفت :-آخه سینمای ایران نمیخواد ستاره یی نظیر شما را از دست بده .چون هنوز کسی را نداره که جای شما را بگیره فروزان به دوستش جواب داد :-خب بمن چه جونم ،منکه نباید جور دیگران را بکشم !..خبرنگار هنری ما،دو روز پس از تهیه عکس روی جلد بار دیگر بدیدار فروزان رفت تا با او گفتگویی به عمل آورد .اما وقتی به او اظهار داشت میخواهم گفتگوی کوتاهی داشته باشیم .فروزان گفت :-منکه آن روز گفتم سینما را کنار گذاشتم و دیگر ستاره سینما نیستم تا با من مصاحبت کنید .میدانید من از سینما دلزده شده ام ،و این عین حقیقت است با سینما خداحافظی کردم .خبرنگار ما اظهار داشت وقتی فروزان این جملات را بیان می کرد ،از رنگ خستگی و اندوهی که بر چهره اش نشسته بود ،می شد به آشکار خواند که نسبت به سینما احساس دلزدگی نمی کند ،لاقل حالتی بی تفاوت دارد .فروزان ادامه داد :« من دیگر نمیخواهم در سینما کار کنم .یازده سال است که شب و روز جلو دوربین فیلمبرداری و نور زننده پروژکتور ها،در سرما و گرما ،خرد شده ام و حالا میخواهم از این پس در خانه بنشینم .البته هر وقت از خانه نشستن خسته شدم وآمدند دنبالم ،دلم خواست باز به سینما می روم وحالا هرگز تصمیم به ادامه فعالیت در سینما ندارم .آخر هرکس یک مقدار انرژی دارد ،یک مقدار تحمل کار و زحمت دارد .انرژی و تحمل من تمام شده است .هرروز یک گوشه از بدنم درد میگیره ،بعضی ها که در خارج از گود هستند میگویند :«فروزان میاد جلو دوربین ،یک تکان میده و میره !»نمیدانند که هرکدام از این تکان ها ،زندگی آدم را تمام می کند .من در این یکی –دو سال اخیر ،از سیامک پسر چهارده ساله ام که تمام زندگی منست ،ازهمین بقول مردم تکان دادن ها خجالت می کشم .او همیشه بخاطر حرفه من ،ازمن گریزان بوده ،حتی حاضر نشده یکبار با من عکس بگیره .من دیگر نمی توانم این رویگردانی سیامک را تحمل کنم ،و حاضر نیستم حتی به قیمت میلیون ها تومان بگذارم ادامه پیدا کند .من سالهاست که تصمیم دارم سینما را کنار بگذارم ولی هربار مرا در «امپاس »و رودر بایستی گذاشته اند ،وناگزیر شده ام اجرای تصمیم را به تاخیر بیندازم .آخر چقدر میتوانم در مقابل دوربین فیلمبرداری بایستم و کار گردان بگوید :یک کمی س ک س ی تر ،یک کمی هوس انگیز تر ،یک کمی دامنت را بالا ترببر و عشوه آمیز تر حرکت کن .اما از ششماه پیش با انکه دستمزدم به 150 هزار تومان رسیده بود .قرارداد جدیدی قبول نکردم وتا آنجا هم که توانستم پیش قسط قراردادهایی را که گرفته بودم پس دادم واز ششماه قبل به اینطرف ،تنها در فیلمهایی که نیمه کاره دارم ،بازی می کنم ،حالا بوسیله مجله شما اعلام می کنم که دیگر پیشنهادی را نخواهم پذیرفت و کارگردانان و تهیه کنندگان بسراغ دیگر ستارگان بروند .من سینما را بو سیدم و کنار گذاشتم .شما هم بسراغ آن ستارگانی بروید و عکس روی جلد ومطلب از آنها چاپ کنید که برای چاپ عکس و مطلب شان التماس میکنند .من در آرزوی یافتن مرد دلخواهم هستم ،تا با او ازدواج کنم .بدنیست در اینجا تمام شایعاتی راهم که در باره ازدواج من به سر زبان هاست تکذیب کنم .البته نمیگویم در زندگی من مردی وجود نداشته است و شاید این شایعات هم از همین امر سرچشمه می گرفته است .در زندگی من ،چند مرد بوده اند ،البته من یک زن تنها هستم و این نمی تواند اشکالی داشته باشد که یک زن تنها ،آنهم ستاره سینما ،یک دوست مرد برای خود بگیرد .اما من بااین مردها هیچگاه نتوانستم ازدواج کنم وبه هیچوجه قصد زندگی و هرزگی نداشته ام .درست است که مردم ما را به چشم یک ستاره سینما نگاه می کنند و شخصیت ما را از روی کاراکتر سینمائی ما حدس می زنند ،اما من به تنهایی با شهامت در مورد خودم می گویم اگر با مردی بوده ام بخاطر دلم و تنهائی ام و عشقم بوده است ،نه بخاطر هرزگی و پول و استفاده های دیگر ،ولی شایعه سازان آنقدر در باره من شایعه بر سر زبان ها انداخته اند که اگر واقعا مردی هم بخواهد بامن ازدواج کند ،اصلا به سراغم نخواهد آمد .من هر وقت که برای خستگی ناشی از کار زیاد ،فیلمبرداری و همچنین دیدن فرزتدم به اروپا می روم .هزار ویک شایعه می سازند که برای ترک اعتیادش رفته ..ویا جوانی رابدام انداخته وبه اروپا رفته که خوش باشه !مساله اینست که شهرت ،آدم را غرق در مسائل مختلف می کند .شهرت باعث می شود که انسان گذشته و اینده را فراموش کند .اما اگر انسان در همان زمان اوج بخودش بیاید و کاری را که برای آنهمه شهرت برای اوشده کنار بگذارد ،میتواند بقیه عمر را بخوبی زندگی کند .من هم همین کار را کردم .خودم میدانم که هنوز در اوج شهرت هستم .هنوز ماهی حداقل یک پیشنهاد برای بازی در فیلم بمن میرسد وبیش از هر ستاره دیگر ستاره روز هستم ،ولی خودم به تهیه کنندگان و کارگردانان میگویم بروید بسراغ تازه نفس ها و از راه رسیده ها و مشتاقان .من دیگر خسته ام .خسته خسته .وشاید هم دلزده .
مجله اطلاعات هفتگی /شماره 1617 /سال 1351

No comments:

امتیاز بدهید