Wednesday, July 30, 2008

شب های تهران (قسمت دوم )


اما هنوز آغاز شب است .فرصت داریم که آغاسی را روی صحنه تئاتر بهنگام خواندن ببینیم ...حتما باید برگردیم برنامه او را ببینیم .از خیابان لاله زار بطرف بالا حرکت می کنیم ..مردم به همدیگر تنه میزنند .پشت پا میزنند . تنه زدن در شلوغی شبهای تهران امریست کاملا عادی .اگر در شلوغی خیابان های مرکزی تهران تنه خوردید ،براه خور بروید و اصلا برویتان نیاورید .کافیست بطرف بگوئی :
- درست راه برو ...چرا تنه میزنی ؟
واو هم جوابی بدهد و مشاجره لفظی دربگیرد ، هنوز سرت را نچرخانده ای انبوهی آدم بیکاردورت را میگیرند ،طوری که فرصت نفس کشیدن پیدا نمی کنی و آنوقت است که رندان جیب بر برای موجودی جیب شما دورخیز می کنند وتازه اگر خیلی زرنگ باشی دست طرف را توی جیب ات می گیری ، وگرنه که
موجودی ات رفته و بقول خود جیب برها چاهت را کنده اند ( جیب برهای تهران به جیب بری « چاه کنی » می گویند ) و آنوقت است که دست از پادرازتر ،باجیب خالی و عصبانی ،آرزوی رقص رقاصه ایرانی با لباس عربی به دلت می ماند وناگزیر شاید مجبور شوی پیاده راه خانه را بپیمائی !
وتازه این آغاز ماجراهای شب های تهران است و اینها یک ماجرا از هزار ویک ماجرای شبانه تهران است ...این گوشه ای بسیار کوچک از دنیای شگفت شبانه تهران است که تازه ما قدم به درون آن گذاشته ایم .
اماخب ...شب دراز است و قلندر بیدار .
آغاسی را روی سن یکی از تاترهای لاله زار که برنامه اجرا می کند می بینیم .مثل همیشه ساده و صمیمی میخواند .همراه با دستمال او دستمال های بیشماری در سالن پردود تئاتر به پرواز درآمده ،بعضی ها کت خود را بیرون آورده وبا جرخانیدن کت شان بر روی سر باآغاسی خواننده مردم کوچه و بازار همراهی می کنند و برایش ابراز احساسات می نمایند .
آغاسی ،در حقیقت سمبل شب های تهران است .سوسن را هم فراموش نکنیم که با لباس بلند تاروی قوزک پا و تغییر ناپذیر خود ترانه "نمیشه ،نمیشه " را میخواند و جمیعت به هیجان آمده و ذوق زده همراه با او فریاد می کشند که
-نمیشه ،نمیشه
بگذارید آغاسی و سوسن مردمی را که برای شنیدن صدایشان آمده اند و 90 درصدشان از طبقه متوسط و یقه چرکین ها هستند ، خوشحال کنند و به دلهایشان گرمی ببخشند ...وما سر وقت آرتیست های تئاتر و کافه های درجه دو می رویم .پیداکردن اینها کمی مشکل است .چرا که آنها در یک شب حتی در پنج ،شش تئاتر و کافه برنامه اجرا می کنند .
آنهاباید از سر شب از وقتی که شب شروع می شود تا ساعت 11 و حتی تا نیمه شب در چندجا برنامه اجراکنند .
اینها ،اگر ماشین داشته باشند خیال شان راحت است و گرنه در لاله زار آنها را می توان دید که با هیات ارکستر خود ،تلاش عجیبی می کنند برای پیداکردن تاکسی خالی ... و وای به وقتی که تاکسی گیرشان نیاید آنوقت است که با پشت چشم نازک کردن و احیانا توپ و تشر صاحب کافه ای که با آنجا قرارداد دارند روبرو می شوند که :
- این چه وقت آمدن است .ده دقیقه از موقع برنامه ات گذشته و تازه حال آمده ای ؟
اما ،خب ،برای چنین مواقعی که خواننده ای دیر برسد ،همیشه توی کافه ها ،گارسون های زن – البته جوان – هستند که با اجرای یک رقص شرقی سکسی با شلوار تنگ و چسبان ،یادامن کوتاه ران نما ،مشتریان را سرگرم کنند تا خواننده مورد نظر با اعضای ارکسترش سر برسد و روی سن برود .
کافه رستوران های تهران هم که معمولا از ساعت هشت شب تا نزدیک نیمه شب برنامه دارند ،،گوشه جالب دیگری از دنیای شبانه تهران است .مشتریان این قبیل کافه ها را « داش مشدی ها »ی پولدار تشکیل میدهند .این عده با دلبستگی پیداکردن به یک خواننده یا رقاصه ویا حتی گارسون های کافه –که زن هستند –خیلی زود بصورت مشتری پاتوقی در می آیند و وای به وقتی که یک نفر بخواهد نگاه ناجور به « مترس »دیگری بیندازد .
توی این قبیل کافه رستوران ها ،همیشه چندنفر یکه بزن و بزن بهادر هستند که مشتریان مزاحم را با اردنگی از کافه بیرون بیندازند .البته اگر مشتری زیاد قوی و پرمایه نباشد .
بین این جور آدمها به پول – مایه – گفته می شود –در انصورت یکه بزنها یا بقولی دیگر ماموران خصوصی کافه رستوران –بامن بمیرم تو بمیری ،سر وته دعوا را هم می آورند و صحنه ای که در یکی از کافه های خیابان شاه آباد می بینیم واقعا برایمان جالب است .

پایان قسمت دوم

اطلاعات هفتگی / شماره 1574 / بهمن ماه 1350


No comments:

امتیاز بدهید