پاریس ،این شهرفرنگ
دامی خطرناک برای دختران و زنان جوان (قسمت دوم )
*مشهورترین رقاصه پاریس
«ناهید» یکی از دخترهای تهرانی است که برای پولدارشدن به پاریس آمده است .دختری خوشگل که ازفامیل بسیارمشهوریست که بعضی از آنها حتی مقامات اداری مهمی دارند .
ناهید دختریست بسیارزیبا ،بالبهای هوس انگیز برگشته ،چشمانی اغواگر و پیشانی بلند. اندامش معرکه است .البته فکرنکنیدکه در اینجا اورا به اسم ایرانی اش می شناسند.نخیر.ناهید که در کاباره اسب وحشی crazy horse که مشهورترین و گران ترین کلوپ شبانه پاریس (وحتی دنیاست )یک ستاره درجه اول است.
که زیبارویان چهارگوشه دنیا تاکنون نتوانسته اند جای اورا در این «نایت کلاب »بگیرند.این دختر را به اسم " استلا "می شناسند.وقتی گوینده برنامه ها اعلام می کندکه «استلا» بیایدتا برنامه مشهور خود را که " استریپ تیز "باشد اجراکند ،محیط کاباره غلغله می شود .اسم این برنامه " تو میخوای یا نمیخوای "است و وقتی ناهید این دختر خوشگل ایرانی برنامه خود را اجرا می کند نفس در سینه صدها مرد که از مشهورترین و پولدارترین مردان جهان هستند،حبس می شود .
میگویند هیچکس مثل این دختر نمی تواند اینگونه هوس انگیز استریپ تیز کند .« ناهید » از این راه یعنی نمایش دادن تن و بدن برهنه خود ثروت زیادی اندوخته است و می گوید از این کار خوشش می آید. در ایران نمی تواند از این راه زندگی کند وچون جایی برای عرضه هنرش ندارد و چون از خانواده خیلی مشهوریست به ملاحظه موقعیت آنها دوست ندارد که کسی با او مصاحبه کند وعکس و خبر از زندگی او تهیه نماید .
ناهید که تا حالا یک تاز معرکه است ودرکلوپی که یک گیلاس مشروب را در آن 350 تومان می فروشند ستاره درجه اول است وهیچ رقیبی هم برای خود نمی شناسد.ملاحظه می کنید که ایرانی اگر بخواهد و بتواند حتی در استریپ تیز می تواند در دنیا اول شود !هیچکس باوزنمی کند گه این رقاصه مشهور پاریس در خیابان امیریه تهران بدنیا آمده وتا 16 سالگی در دبیرستان انوشیروان دادگر درس می خوانده است وهرروز راننده و نوکری اورا به مدرسه می برده و می آورده است .آری این رقاصه گران قیمت که هرشب قریب 3 هزار تومان –ودرهرماه قریب 100 هزارتومان درآمد دارد یک دختر ایرانی است که برای شکارثروت به پاریس آمده و موفق هم شده است –اما خدا خودش به این دختر زیبا و کج خیال رحم کند زیرا هیچ زن تن فروش و خودفروشی درتاریخ عالم ، هرقدر که به شهرت و ثروت رسیده باشد ،باز خوشبخت و خوش عاقبت نشده است .
*دختری که گم شد
«طناز»یکروز با پدرش قهرکرده ،پاسپورت آماده که همیشه داشته ،رفته بلیت خریده ،سوار هواپیماشده و آمده است پاریس .
پدرش ...آمدپاریس و به هر دری زد و ازهرقدرتی برای یافتن دخترش استفاده کرد.باجیب پرپول آمد تا که اگر دخترش دوست دارد در پاریس زندگی کند برایش یک اتومبیل ویک آپارتمان بخرد اماهیچکس خبری از دخترش به او نداد ...بعداز دوماه طناز پیدایش می شود اما آنکسی که اورا پیداکرده نمیداند چطور به پدر دختر خبر بدهد که او را از کجا پیداکرده است .طناز را در یکی از فاحشه خانه های مشهور پاریس پیدامیکنند که شب و روز مشغول پذیرایی از مشتری های پولدار است .
او در جواب اینکه چرا اینکار را می کنی میگوید:«درتهران هرچه خواستم بدست آوردم .درتهران که بودم اگر ستاره آسمان هم بودم پدم برای من فراهم می کرد .مرالوس و ازخودراضی بارآوردند .معنی تلخی را هرگزنچشیده ام .از مردهای ایرانی هم بدم میامد .هیچکدام راه و رسم محبت کردن به زن را بلد نبودند .حال آدم را بهم میزدند.پدرو دائم به من فشار می آورد تا با یکی از چند خواستگار پولداری که داشتم ازدواج کنم و من از شکل همه آنها بیزار بودم .
میدانستم که خوشگلم و دلم میخواست این زیبائی رابه تماشا بکذارم آمدم پاریس و...تاامروز همه چیز برای من جالب و غافلگیرکننده بوده است .درحالیکه حالا در دنیا هیچ جیز ندارم جزلذت جسمانی ،آنهم تا کی طول بکشد با خداست .قرص خواب همیشه در دسترس من هست .هروقت خسته شدم خودم را می کشم !.
بیچاره طناز عقده خودآزاری دارد .او میداند فاحشگی ننگ و رسوائی دارد .او میداند حرفه ای را پیشه کرده که کثیف ترین حرفه عالم است ولی مثل اینکه میخواهد با تحمل این ننگ از کسی شاید از پدرش که مادر اورا طلاق داده –انتقام بگیرد!
*دربدر به دنبال شکار شوهرپولدار
« نازی »که سی و دو سال دارد ،پنج سال است که در پاریس است .شوهرنکرده است .نامزد نکرده است و وقتی یکساعت با او حرف میزنی میبینی که این دختر زیبای سی و دو ساله که دیگر وقت شوهرکردنش دیرشده گرفتار وسوسه «شوهر فرنگی »است .آنهم از نوع پاریسی اش و همین وسوسه سبب شده پنج سال در این شهرشلوغ پرسه بزند ودربدر به دنبال یک شوهر پولدار پاریسی له له بزند !از او میپرسم
توی پاریس چیکار می کنی ؟
پایان قسمت دوم
یک توضیح :در قسمت اول اشاره کردم به این موضوع که وضعیت زنانی که در این گزارشات ذکری از آنها رفته ،شبیه برخی زنان و دختران ایرانی در کشور دوبی است .ولی بعد دیدم فضیه فرق می کند آن زمان ها از فرط شکم سیری برخی زنان و دختران به چنین روش هایی روی می آوردند ،در حالیکه امروزه بخاطر فرار از فقر و تنگدستی دست به چنین اعمالی میزنند .راستی که روزگار چه بازی هایی دارد و...
دراین گزارش از زبان زنی آمده بود که مردهای ایرانی راه و رسم محبت کردن را بلد نیستند ،این حرف را از زبان خیلی از زنها شنیده ام و خواستم سئوال کنم آیا واقعا اینطوری است .اگر حوصله دارید شما هم در این بحث شرکت نموده راجع به این موضوع اظهار نظر نمایید .
No comments:
Post a Comment